دیپلماسی عمومی ابزاری برای امریکا در راستای ایجاد تغییر در جهان اسلام
بیان رخداد:
با توجه به اهمیت کشورهای شمال آفریقا و خاورمیانه برای منافع ایالات متحده این دولت همواره سعی داشته است نفوذ خود را با شیوه های مختلف در این منطقه حفظ کند تا به نحوی بتواند در تعیین سیاستهای این کشورها نقش داشته باشد و آنها را با سیاستها، منافع و اهداف خود هماهنگ کند. در گذشته ایالات متحده با همکاری دولتهای منطقه سعی در تامین این هدف استراتژیک خود داشت اما امروزه با توجه به پررنگتر شدن نقش مردم و گروههای غیر دولتی در عرصه های سیاسی و بینالمللی، این کشور سعی دارد با استفاده بیشتر از دیپلماسی عمومی به اهداف خود دست یابد. در این راستا دیپلماسی عمومی ایالات متحده در کشورهای عربی و اسلامی در سه بخش فعالیتهای خود را متمرکز کرده است، که عبارتند از دیپلماسی فرهنگی، دیپلماسی مبادله و پخش برنامههای بینالمللی، که هدف هر سه برنامه تغییر اذهان و نگرشهای مردم منطقه و آموزش آنان در زمینههایی مانند دموکراسی، حقوق بشر و آزادی میباشد. ارزشهایی که می توان رد پای آن را در اکثر اعتراضات خیابانی ماههای اخیر خاورمیانه مشاهده کرد. هرچند قطعاً نمی توان بیان چنین شعارهایی توسط مردم منطقه را صرفاً ناشی از سیاستهای ایالات متحده آمریکا دانست اما در نگاهی واقع بینانه و حتی حداقلی می توان تاثیرات این سیاستهای ایالات متحده بر منطقه را بطور ملموسی مشاهده نمود. لذا در این مجال به بررسی نقش دیپلماسی عمومی در سیاست خارجی آمریکا و تلاش این کشور برای ایجاد تغییراتی نرم در اذهان مردم منطقه برای تامین هرچه بهتر منافع ملی اش پرداخته می شود.
تحلیل رخداد:
در این بخش ابتدا کلیاتی در خصوص اهمیت دیپلماسی عمومی مورد بررسی قرار خواهد گرفت بدنبال آن نقش دیپلماسی عمومی در سیاست خارجی آمریکا به بحث و بررسی گذاشته میشود؛ و در پایان نیز اهداف امریکا از بکارگیری دیپلماسی عمومی و سپس بررسی انواع دیپلماسی عمومی، مورد تحلیل قرار خواهند گرفت.
الف- اهمیت دیپلماسی عمومی:
دولتها در تعامل با نظام بینالملل و سایر بازیگران سیاسی استراتژیها و سیاستهایی را به کار میگیرند که به واسطه آن بتوانند با کمترین هزینه ممکن امنیت و منافع ملی کشور متبوع خود را تأمین کنند. «هانس مورگنتا» به ظرافت، درستی این موضوع را با بیان اینکه منافع ملی چراغ راهنمای سیاست خارجی کشورها میباشد را نشان می دهد. تا چند دهه قبل ابزارهایی که در سیاست خارجی مورد استفاده دولتها قرار میگرفت عمدتاً بر جنبه سخت قدرت تاکید داشتند ابزارهایی مانند ابزار نظامی، تحریم، تهدید و… اما در اواخر قرن بیستم و وقوع انقلاب در عرصههایی مانند تکنولوژی و ارتباطات نه تنها جهان بلکه عرصه سیاست و نظام بینالملل را نیز متأثر کرده و در نتیجه نقش و اهمیت ابزارهای سنتی در سیاست خارجی جهت تأمین اهداف مورد نظر نیز کمرنگ شده است. انقلاب در ارتباطات موجب شکلگیری شبکههای خبری جهانی شد که تقریباً قادر به پوشش خبری تمامی رخدادهای جهان بهطور زنده میباشند. از دیگر نتایج انقلاب در ارتباطات، پیدایش اینترنت میباشد که برقراری رابطه با مردم و تاثیرگذاری بر آنها را در هر نقطه از دنیا تسهیل نمود و با تشدید و تسریع روند دموکراتیزاسیون در نقاط مختلف دنیا، ضرورت مشارکت مردم در فرآیندهای سیاسی بیش از پیش دارای اهمیت شد. تحولات اخیر در عرصههای سیاسی، ارتباطات و روابط بینالملل منجر به اهمیت یافتن نقش مردم و افکار عمومی در شکلگیری و اجرای سیاست خارجی گردیده و در این راستا دولتها سعی دارند با استفاده از ابزار جدیدی تحت عنوان «دیپلماسی عمومی» افکار عمومی را با خود همراه کرده تا برای رسیدن به اهداف سیاست خارجی خود با مشکلات کمتری مواجه شوند. دولتها به خوبی به این موضوع پی بردهاند که امروزه دیپلماسی عمومی نیازمند تطبیق خود با دورنمای جدید روابط بین الملل است که از پایان جنگ سرد نمود یافته است. عصر اطلاعات، ظهور افراط گرایی، تروریسم و تکثیر و گسترش سلاحهای هسته ای از جمله این تحولات جدید میباشند که دولتها برای مقابله با این چالشها، دیپلماسی عمومی و استفاده از قدرت نرم را به عنوان ابزاری موفقتر و در عین حال کم هزینهتر از قدرت سخت یافتهاند. با چنین درکی بود که ما شاهد چرخش سیاست خارجی کشورهای بزرگ به خصوص ایالات متحده آمریکا به سمت استفاده از دیپلماسی عمومی به عنوان شکل مدیریت شده قدرت نرم درسیاست خارجی هستیم.
ب- نقش دیپلماسی عمومی در سیاست خارجی آمریکا
ایلات متحده آمریکا پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، به عنوان قدرت هژمون در جهان و داعیهدار رهبری نظام بینالملل سعی دارد با چالشهای جدید از قبیل ظهور تروریسم، مهاجرت، تسلیحات کشتارجمعی و… که از جمله تهدیدهایی هستند که دیگر ابزارهای سنتی در سیاست خارجی یارای مقابله با آنها را ندارد با استفاده از ابزار جدید با آنها مقابله کند، چرا که اساساً ماهیت تهدید بر خلاف گذشته دولتها نیستند بلکه این گروههای غیر دولتی و عمدتاً فرامرزی و جنبش های بنیادگرا هستند که میتوانند امنیت و منافع ملی ایالات متحده را در هر نقطه از دنیا با چالش اساسی مواجه کنند. لذا ابزارهای سنتی در سیاست خارجی از جمله دیپلماسی سنتی که دولتها را مخاطب قرار می دهد نیز کاربرد خود را از دست داده است. در اینجاست که دیپلماسی عمومی به عنوان مهمترین ابزار برای مقابله با این چالشها خود را نمایان میکند.
در دیپلماسی عمومی دولتها به طور مستقیم ملتها را مخاطب خود قرار میدهند و این کاملاً با دیپلماسی سنتی متفاوت است که در آن دولتها مخاطب قرار میگرفتند و دیپلماسی در پشت درهای بسته انجام میگرفت. در دیپلماسی عمومی دولتها به دنبال تاثیرگذاری بر ملتها هستند تا از این طریق بتوانند آنها را جذب و با سیاستهای خود همراه کنند. همانطور که گفته شد تهدیدهایی مانند تروریسم، مهاجرت، تسلیحات کشتارجمعی و … که عمدهترین تهدیدهای دهه اخیر در نظام بینالملل میباشند، از طرف ایالات متحده به عنوان چالشهای اصلی سیاست خارجی این کشور در نظر گرفته شدهاند. در این راستا خاورمیانه و شمال آفریقا به عنوان کانون اصلی این تهدیدها قلمداد میشوند که این چالش ها را نه تنها در خود تولید و باز تولید میکنند بلکه موجب تسری آن به سایر مناطق دنیا نیز میشوند (از جمله حمله 11 سپتامبر به برجهای دوقلوی سازمان تجارت جهانی در نیویورک). امروزه این تهدیدها نه تنها ایالات متحده بلکه تمام کشورهای اروپایی را نیز در بر میگیرد. بنابراین ایالات متحده مهمترین اولویت سیاست خارجی خود را مبارزه با این تهدیدها در نظام بین الملل قرار داده است و به دلیل اینکه منبع این تهدیدها گروهها و جنبشهای بنیادگرایی هستند که از طریق تبلیغ و جذب جوانان منطقه اقدام به فعالیتهای تروریستی میکنند، لذا دیپلماسی عمومی به عنوان ابزاری که ملتها را مخاطب قرار داده و سعی در تغییر اذهان ، نگرشها و ارزشهای آنها دارد به گونهای که درک متقابلی میان ایالات متحده و مردم منطقه ایجاد شود به عنوان مهم ترین ابزار سیاست خارجی ایالات متحده در قبال کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا مورد استفاده قرار میگیرد. در این زمینه مهمترین ابزارهای دیپلماسی عمومی عبارتند از دیپلماسی مبادله، پخش برنامههای بینالمللی و دیپلماسی فرهنگی که بطور عمده در سیاست خارجی آمریکا مورد استفاده قرار می گیرند.
ج- اهداف آمریکا از بکارگیری دیپلماسی عمومی:
ایالات متحده از دیپلماسی عمومی برای به دست آوردن پنج هدف استراتژیک و اساسی میکند که عبارتند از:
1- تاثیرگذاری، جذب و ترغیب مردم خارج برای حمایت از سیاستهای خاص.
2- به وجود آوردن درک مناسب از عرفها، ارزشها و مردم و پیچیدگیهای آنها، یا حداقل به منظور کمک به مردم خارج برای ارائه اطلاعات واقعی در مورد کشور به کار گیرنده دیپلماسی عمومی وافزایش جاذبه ملی آن کشور.
3- به وجود آوردن شرایط درک، احترام و اطمینان متقابل برای امکانپذیرتر شدن همکاری.
4- جلب حمایت برای ارزشهایی که در راستای منافع آمریکا هستند. مانند حفظ محیط زیست، قوانین حقوقی، حمایت از بازار آزاد یا منع تسلیحات کشتار جمعی.
5-گسترش شبکه انبوه روابط شخصی بین رهبران اجتماعی حال و آینده، توسعه کانالهای ارتباطی که میتواند تعارضات و ابهامات را کاهش دهد، به وجود آوردن فرصتهایی برای همکاری و تسهیل در زمینه به دست آوردن اهداف مشترک. در این راستا خاورمیانه و شمال آفریقا مناطقی هستند که به دلیل منافع استراتژیکی که برای آمریکا دارند و همچنین به عنوان مناطقی که سیاستهای آمریکا را به چالش میکشند و دارای تهدیدهای بلافصلی مانند تروریسم و افکار عمومی مخالف با ایالات متحده هستند، دیپلماسی عمومی در آنها متمرکز شده است. دیپلماسی عمومی تنها در صدد به دست آوردن اهداف کوتاه مدت نیست بلکه در صدد فراهم آوردن یک رابطه پایدار و طولانیمدت و همچنین ایجاد درک مشترک بین ملتها است که این امر نیازمند گذشت زمان و طی آن فراهم آمدن درک و اعتماد متقابل از طرفین میباشد. بنابراین باید توجه داشت که نتایج و بازخوردهای دیپلماسی عمومی در بلند مدت خود را نشان خواهد داد.
د- انواع دیپلماسی عمومی:
1. دیپلماسی مبادله:
دیپلماسی مبادله یکی از ابزارهای مهم در دیپلماسی عمومی آمریکا در کشورهای عربی و اسلامی است. این فعالیتها معمولاً از طریق مبادلات دانشگاهی دنبال میشوند. برنامههای که در قالب دیپلماسی مبادله اجرا می شوند شامل تأسیس مراکز فرهنگی، کتابخانهها، مشارکتهای دانشگاهی، کمک هزینههای تحصیلی برای دانشجویان کارشناسی جهت مطالعه و ادامه تحصیل در خارج، سرمایهگذاری روی استادان در کشورهای هدف، برنامههای ترجمه کتاب، کمک هزینههای تحقیقی، تدریس زبان و برنامههای مطالعه زبان میباشد که عمدتاً دانشجویان، اساتید دانشگاه، روشنفکران و روزنامهنگاران را هدف قرار میدهد. افرادی که از طریق دیپلماسی مبادله در آمریکا تحصیل میکنند و یا از امکانات آموزشی این کشور استفاده میکنند به دلیل حضور در این کشور به یک درک متقابل دست پیدا میکنند و وجهه مناسبی از این کشور در نظر آنها ایجاد میشود و این افراد زمانی که به کشورهای خود باز میگردند میتوانند سفرای خوب غیرمستقیمی برای منافع ایالات متحده باشند. در واقع این افراد رهبران آینده کشورهای خود میباشند. بنابراین زمانی که پستهای کلیدی را در اختیار میگیرند احتمالاً جهت گیریهای مثبتی نسبت به ایالات متحده خواهند داشت و منافع این کشور را در سیاستهای خود لحاظ میکنند. از طرف دیگر این افراد میتوانند به عنوان یک پل عمل کرده و در ایجاد درک متقابل بین مردم کشور خود و ایالات متحده تاثیرگذار باشند و افکار عمومی کشور خود را تا حدودی نسبت به سیاستهای آمریکا متمایل کنند. این موضوع میتواند تاثیر عمدهای بر مقابله با تروریسم در منطقه داشته باشد. چرا که جنبشهای بنیادگرا و تروریسم غالباً نیروهای خود را از میان جوانان و توده مردم در منطقه که عمدتاً دارای دیدگاه منفی نسبت به ایالات متحده هستند جذب میکنند.
2. دیپلماسی فرهنگی:
دیپلماسی فرهنگی تلاش برای ارتقاء سطح ارتباطات و تعامل میان ملل جهان با هدف طراحی و بنیان نهادن تفاهم نامهها و توافقاتی بر اساس ارزشهای مشترک است. دیپلماسی فرهنگی معماری یک بزرگراه دو طرفه به منظور ایجاد کانالهایی برای معرفی تصویر واقعی و ارزشهای یک ملت و در عین حال تلاش برای دریافت درست تصاویر واقعی از سایر ملتها و فهم ارزشهای آنها می باشد. ایالات متحده از دیپلماسی فرهنگی به منظور مبادله ایدهها، اطلاعات فرهنگی، نحوه زندگی، نظام ارزشی، سنتها و اعتقادات و دستیابی به مفاهیم مشترک و تقویت تفاهم متقابل میان ملتها و کشور خود استفاده میکند.در واقع، دیپلماسی فرهنگی نمونه بارز و اعلای اعمال قدرت نرم است که به آمریکا اجازه میدهد تا در کشورهای اسلامی و عربی نفوذ کند و آنها را از طریق عناصری چون فرهنگ، ارزش و ایدهها ترغیب به همکاری کند.
ایالات متحده از طریق دیپلماسی فرهنگی به دنبال ترویج ارزشها و منافع مشترک و جهانشمولی است که به واسطه آن میتواند منافع ملی خود را تأمین کند. این نوع دیپلماسی به خصوص در کشورهای شمال آفریقا و خاورمیانه که افکار عمومی در آنها دارای نگرشهای منفی نسبت به ایالات متحده و پایبند به ارزش هایی مانند فرهنگ شهادت و جهاد هستند میتواند بسیار راهگشا باشد.
3. پخش برنامههای بینالمللی:
پخش برنامههای خبری بینالمللی تلاش دولت برای مدیریت محیط بینالمللی به وسیله استفاده از فن آوریهای رادیو، تلویزیون، و اینترنت برای جلب مردم خارج میباشد و در این راستا دولتها برای انتفال پیام خود به مخاطبین از برنامههای رادیو و تلویزیونی به زبان خارجی استفاده میکنند. استفاده از این برنامهها بهطور گسترده در دستور کار مقامات اجرایی ایالات متحده قرار دارد. برنامه های سخن پراکنی بین المللی در ایالات متحده تحت نظر شورای دولتی رادیو تلویزیون اداره می شوند.
ایالات متحده در صدد است تا از طریق پخش برنامههای بینالمللی و با استفاده از رسانهها محیط بینالمللی را برای پذیرش سیاستهای خود آماده و از رسانهها جهت ارتقای سیاست خارجی خود استفاده کند. رسانهها نقش ابزار تبلیغات سیاسی دولت آمریکا را بازی کردهاند. آنها با دفاع از سیاست خارجی و با ارزشگذاری و ارزشسازی، القاء پیام و برجستهسازی، نسبت به مشروعیتبخشی به سیاستهای حکومتی و رساندن پیامهای دستاندرکاران دیپلماسی دولت ایالات متحده به افکار عمومی جهانی، نقش توجیهگر افکار عمومی را در عرصه سیاست خارجی ایفا مینمایند. در این نقش آنها به عنوان اشاعه دهنده فرهنگ، عقاید، آراء و تبلیغ کننده ایدئولوژی و ایدههای سیاست خارجی آن کشور عمل میکنند.
در این راستا ایالات متحده بیشترین استفاده را از رسانهها جهت به دست آوردن اهداف سیاست خارجی خود به عمل آورده است. این کشور از طریق رسانهها و پخش برنامههای بینالمللی مانند صدای آمریکا، رادیو فردا، رادیو ساوا و تلویزیون الحرا که در کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا به زبان عربی پخش میشوند ملتها را مخاطب قرار می دهند و در این راستا به تبلیغ و بسترسازی برای مفاهیم و ارزشهای جهانشمولی مانند حقوق بشر، آزادی، دموکراسی، حاکمیت قانون و… میپردازد. به واسطه این فعالیتها است که توده مردم تحت تأثیر این نوع از دیپلماسی قرار میگیرند و سعی در تغییر وضع موجود دارند و آنها نیز به نوبه خود به دولتهای خود برای انجام تغییرات فشار میآورند. بنابراین در نهایت ایالات متحده با بهرهگیری از دیپلماسی عمومی و رسانهها سعی در ایجاد تغییرهای هدفمند و مدیریت شده در رفتار دولتها و ساختار سیاسی کشورهای شمال آفریقا و خاورمیانه دارد.
رسانه ها مردم حکومت
در واقع می توان این گونه فعالیتها را در راستای استراتژی کلان ایالات متحده آمریکا در مورد طرح خاورمیانه بزرگ قلمداد کرد. با این تفاوت که قبلاً ایجاد خاورمیانه بزرگ با رویکرد سختافزاری مورد توجه بود و حمله به عراق و افغانستان نیز در این راستا قابل ارزیابی میباشد اما امروزه و با شکست رویکرد قدرت سخت مبتنی بر استفاده از نیروی نظامی ایالات متحده در صدد است خاورمیانه بزرگ را با رویکردی مبتنی بر قدرت نرم و استفاده از دیپلماسی عمومی ایجاد کند و در این میان دیپلماسی عمومی به عنوان ابزار اصلی مورد استفاده قرار میگیرد.
طبق برآورد اداره بودجه و مدیریت در سال 1980، حکومت ایالات متحده 518 میلیون دلار در زمینه فعالیتهای دیپلماسی عمومی هزینه کرده است، سرمایهگذاری در این زمینه به طور پیوسته در حال افزایش بود در سال مالی 1994 میزان سرمایه گذاری در دیپلماسی عمومی به بالاترین حد خود یعنی حدود یک میلیارد و پانصد میلیون دلار رسید. این افزایش بودجه نتیجه افزایش هزینهها در زمینه پخش برنامههای بینالمللی بوده است. کاهش چشمگیری در بودجه دیپلماسی عمومی در طول اواخر دهه 1990روی داد که عمدتاً ناشی از صرفه جویی هزینه در زمینه پخش برنامه های بینالمللی و منحل کردن سازمان اطلاع رسانی ایالات متحده در سال 1999 بود. اما پس از حملات تروریستی 11 سپتامبر سرمایهگذاری های جدید در دیپلماسی عمومی در زمینه برنامههای کنسولی و دیپلماتیک دولتی از طریق بودجههای قانونی و الحاقی به عمل آمد. در حال حاضر بودجه الحاقی در زمینه دیپلماسی عمومی به یک عمل متعارف برای سرمایه گذاری در زمینه های فعالیتهای دیپلماسی عمومی تبدل شده است. علاوه بر این میزان بودجه برنامههای مبادلات فرهنگی، آموزشی در سال 2002 به 15 میلیون دلار رسید. در طول سالهای 2002 تا 2005 ، پخش برنامه های بین المللی حدوداً 100 میلیون دلار از بودجه دیپلماسی عمومی را به خود اختصاص داد. همچنین به طور مرتب شاهد افزایش بودجه و تامین سرمایه در این زمینه هستیم. تقریباً یک میلیارد و سیصد میلیون دلار بودجه در سال مالی 2005 برای وزارت خارجه در زمینه فعالیتهای دیپلماسی عمومی اختصاص داده شده است. این بودجه در سال 2007 به یک میلیارد ششصد میلیون دلار رسیده است و این اهمیت دیپلماسی عمومی در سیاست خارجی ایالات متحده را نشان می دهد.
نتیجه و دورنمای رخداد:
در پایان میتوان گفت که در دنیای کنونی و با تغییرات ایجاد شده در عرصه سیاست، ارتباطات، اهمیت یافتن نقش افکار عمومی و تغییر ماهیت تهدید از بعد سختافزار به بعد نرم افزار به کارگیری و اهمیت قدرت نرم در سیاست خارجی کشورها به علت محاسبه هزینه فایده مثمرثمرتر بوده و کشورها سعی دارند خود را با تحولات نظام بینالملل همراه کنند. در این راستا کشوری که بیشترین تمرکز خود را بر این استراتژی قرار داده است ایالات متحده می باشد.
با توجه به شرایط جدیدی که در نظام بیناللمل و اهمیت یافتن نقش افکار عمومی که در نتیجه پروسه جهانی شدن و انقلاب ارتباطات ایجاد شده است، امروزه دولتها در صدد هستند با ابزارهای جدیدی به پیگیری منافع ملی خود در سیاست خارجی و در ارتباط با سایر بازیگران سیاسی و همچنین توده مردم و گروههای غیردولتی بپردازند.تحولات اخیر که در شمال آفریقا شکل گرفت و به سرعت به سایر مناطق در خاورمیانه که از نظر ساختارهای سیاسی و اقتصادی مشابهتهای زیادی با این مناطق دارند سرایت پیدا کرد و موجب ساقط شدن حکومتهای تونس و مصر گردید به خوبی گویای اهمیت یافتن نقش مردم و گروههای غیر دولتی در عرصه های سیاسی می باشد که هر یک از این تحولات به شدت بر سیاستها و منافع ایالات متحده تاثیرگذار است.
با توجه به اینکه تحولات شکل گرفته اخیر در منطقه، نتیجه دگرگونیهایی است که در نوع نگرش و آرمانهای ملتهای منطقه در مورد دموکراسی، آزادیهای سیاسی، حقوق بشر و بطور کلی نوع نگاه مردم به سیاست که خود تحت تاثیر آموزش و شبکههای رسانهای و به طور کلی انقلاب در ارتباطات بوده است می توان پیش بینی کرد که این تحولات به این زودی فروکش نخواهد کرد و مردم تا رسیدن به حقوق حقه خود به مبارزه ادامه خواهند داد. بنابراین ایالات متحده با این فرض که این تحولات به سایر کشورهای منطقه سرایت پیدا خواهد کرد، استراتژی خود را در قبال برخورد با مسائل خاورمیانه و شمال آفریقا از تأکید صرف بر دولتها و حمایت از متحدین خود در منطقه به سمت پشتیبانی از حرکتهای آزادیخواهانه و دموکراسیطلبانه مردم تغییر داده است و سعی دارد تا با استفاده از قدرت نرم و دیپلماسی عمومی که نقطه اصلی آن برقراری ارتباط با مردم با هدف تاثیرگذاری بر افکار آنها است، ملتها را با خود همراه کرده و منافع خود را از این طریق تامین کند.
در این راستا یکی از راه های اصلی اعمال دیپلماسی عمومی ایالات متحده آمریکا از طریق فعالیتهای مربوط به پخش برنامههای بینالمللی صورت میگیرد. در واقع ایالات متحده به این موضوع به خوبی پی برده است که امروزه اکثریت مردم اطلاعات خود را از طریق رسانهها به دست میآورند و این اطلاعات نقش مهمی در شکل گیری عقاید و جهتگیریهای سیاسی آنها دارد. لذا استفاده از رسانهها امروزه به یکی از مهمترین ابزارهای سیاست خارجی ایالات متحده تبدیل شده است. حضور باراک اوباما در برنامههای تلویزیونی که در آن به تشریح سیاست خارجی آن کشور در قبال بحرانهای اخیر می پردازد و در آن حمایت خود را از خیزشهای مردمی اعلام می کند را می توان یکی از مصداقهای بارز دیپلماسی عمومی آمریکا قلمداد کرد. ایالات متحده این موضوع را درک کرده است که اگر خواهان حفظ کنترل خود بر مناطق استراتژیک و ژئوپلیتیک در خاورمیانه و شمال آفریقا است باید بتواند توده مردم را با سیاستهای خود همراه کند و حمایت عمومی آنها را کسب کند و تنها راه به دست آوردن این اهداف استفاده از قدرت نرم و دیپلماسی عمومی در تمام اشکال آن است.
محمد بهرامی
مرکز بین المللی مطالعات صلح-IPSC