تاثیرات دیپلماسی رسانه ای بر جهان
آقای محمد جواد علی اکبری کارشناس ارشد علوم سیاسی در مقاله ای با عنوان" تاثیرات دیپلماسی رسانه ای بر جهان " به این موضوع پرداخته است.
مقدمه :
در دنیای معاصر، دیپلماسی رسانه ای عنصر اساسی برای تاثیر گذاری برافکار عمومی داخلی وجهانی تبدیل شده است. دیپلماسی رسانه ای را از دو منظر مورد بررسی قرار می دهند :
الف : کارکرد دیپلماتیک رسانه ها:آن دسته از کارکرد های رسانه ای است که ابعاد بین المللی پیدا نموده وبرعملکرد دولت ها وبازیگران جهانی تاثیر می گذارد.
ب : عملکرد واستراتژی رسانه ای دولت ها: منظور سیاستهایی است که دولتها در بخش رسانه ای اتخاذ می کنند واز طریق آن برافکار عمومی کشور خود با سایر کشورها تاثیر می گذارند. در واقع می توان گفت دیپلماسی رسانه ای در چار چوب نظریه رئالیسم، ابزاری برای تامین منافع ملی دولت است ودولت نیز حق دارد برای این منظور از هر وسیله ای استفاده کند وبرای آن برنامه ریزی کند. لذا رئالیست ها تاثیرگذاری بر افکار عمومی را از طریق دیپلماسی رسانه ای،بخشی از وظایف دولت ها می دانند. چراکه در چارچوب نظریه رئالیسم،اصل بقاء مطرح می شود وبقاء قطعی ترین هدف سیاست خارجی است. چون بحث هویت را مطرح می سازد. رئالیست ها می گویند،همه کشورها باید از یک هویت فیزیکی، سیاسی وفرهنگی برخوردار بوده واز آن حراست کنند.لذا منافع ملی مترادف با اصل بقاء است ودر اولویت بندی آن حفظ تمامیت ارضی وموجودیت یک کشور را اصلی ترین موضوع واولویت اول منافع در نظر دارد. لذا می توان گفت دیپلماسی رسانه ای ابزاری است برای حفظ بقاء دولت. در دنیای معاصر به لحاظ رشد فزاینده تکنولوژیهای نوین ارتباطاتی، این رسانه های نوین مثل ماهواره ها واینترنیت هستند که منشاء بسیاری از تغییر وتحولات وبحران ها در سطوح مختلف می باشند وهم می توانند تحدید وتدبیر کننده بحران ها باشند. رسانه های نوین امروزی حتی می توانند از نیست ،هست بسازند وبرقامت بحرانی که تولد یافته است جامه هستی بپوشاند وبالعکس به تعبیر دیگر، رسانه ها هم می توانند مشروعیت،مشارکت ومقبولیت،اعتماد وثبات ساز باشند وهم می توانمند جامعه را در متن وبطن بحران های مشروعیت ،مشارکت و... قرار دهند.
دیپلماسی رسانه ای چیست ؟
رشد سریع تکنولوژیهای ارتباطی اعم از انواع تلویزیونهای ماهوارهای و کابلی، فیبرنوری، بیسیم و ناتوانی دستگاههای رسمی دیپلماسی در رقابت با رسانهها، دولتها را با این حقیقت رو به رو کرده که شکل نوینی از دیپلماسی با استفاده از رسانههای ارتباط جمعی وارد عرصه معادلات بینالمللی شده است و رسانهها پدیدهای هستند، که به خوبی میتوان از آنها به عنوان عنصری استراتژیک و تعیینکننده یاد کرد. اصطلاح دیپلماسی رسانهای از بدو تولد با ابهامات و پیچیدگیهای فراوانی رو به رو بودو تعاریفی که توسط محققین بیان میشد حاوی فاصله زیاد برداشتها از این عبارت بود. این ابهامات را میتوان در دو محور دنبال کرد: اول تأثیر رسانهها بر دیپلماسی که حوزه بسیار گستردهای را شامل میشود. دوم کارکرد دیپلماتیک رسانهها که تا حدودی حرفهای تر و تخصصیتر به موضوع پرداخته است. در مجموع میتوان گفت دیپلماسی رسانهای عبارت است از: استفاده از رسانهها برای رسیدن به اهداف دیپلماتیک، تأمین منافع، تکمیل و ارتقای سیاست خارجی .
ضرورت بحث به کارگیری دیپلماسی رسانه ای
امروزدیگررسانه ها مانند گذشته فقط منعکس کننده رفتار سیاستمداران و کشورها نیستند، بلکه گاه بعنوان یک بازیگر فعال در میدان سیاست در تصمیم سازی ها و حتی تصمیم گیری ها نقش موثری ایفا می کنند.
ابزارهای دیپلماسی رسانه ای :
ابزارهای مشخص دیپلماسی رسانه ای تلویزیون، رادیو، خبرگزاریها، مطبوعات و سایتهای خبری هستند .
کارکرد دیپلماسی رسانهای:
از جمله عناصری که به شدت از دیپلماسی رسانهای تأثیر میپذیرد، عنصر اعتبارملی کشور ها می باشد .به گونهای که ضعف و ناتوانی کشورها در استفاده دیپلماتیک از رسانهها باعث صدمه دیدن اعتبار ملی کشورها میشود. در این بخش به عوامل افزایشدهنده اعتبار به صورت مختصر اشاره میکنیم. آنچه مسلم است رسانه در همه مولفهها و عناصر اعتبار تاثیرگذار است. این تاثیر میتواند در دو سر یک طیف مورد بررسی قرار گیرد، یعنی رسانه هم میتواند با درشتنمایی نقاط قوت و امتیازات یک کشور باعث افزایش اعتبار آن در عرصه بینالملل شود یا میتواند از طریق معرفی نقاط ضعف و به تصویر کشیدن کاستیهای موجود از میزان اعتبار یک کشور بکاهد . امروزه رسانههای کشورها از طریق تهیه و تولید مستندهای زیبا و حرفهای توانستهاند چهره مطلوب و موردنظر خود را به دنیا ارائه کنند. این تولیدات معمولاً به صورت رایگان و به بهانههای مختلف در اختیار شبکههای مختلف تلویزیونی قرار میگیرد.همه مطالب ذکر شده به نحوی با نقش رسانه در اعتبار ملی کشورها مرتبط است، ولی آنچه مقصود اصلی است، پرداختن به نقش دیپلماسی رسانهای در اعتبار کشورهای دنیاست. به عبارت روشنتر کیفیت و محتوای حضور رهبران سیاسی در صفحه تلویزیون تأثیر شگرفی در برداشت و نگرش مردم دنیا و بخصوص رهبران سیاسی دیگر کشورها و به تبع آن بر روابط دیپلماتیک کشورها دارد. (کیفیت به معنای شکل ظاهری حضور در جلوی دوربین است ) در اینجا اشاره به ظاهر شدن قدرتمند و با صلابت بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران و همچنین رهبر معظم انقلاب در رسانههای تصویری و مقایسه آن با حضور برخی رهبران سیاسی در رسانههای دنیا به فهم بیشتر موضوع و اهمیت آن کمک میکند.
لازم است در این خصوص به نقش ترفندهای تصویری رسانههای غربی در شکلگیری اذهان عمومی دنیا نسبت به رهبران کشورهای اسلامی اشاره مختصری داشته باشیم. با کمال تأسف غالب تصاویری که در خبرهای بی بی سی و سی ان ان و به خصوص فاکس نیوز از مسئولان کشور پخش میشود، حضور ایشان را در جمع نیروهای نظامی و انتظامی نمایش میدهد.این تصاویر اگرچه واقعی هستند ولی مرتبط با یک مناسبت خاص مثل روز ارتش یا روز سپاه پاسداران یا مربوط به یک مانور نظامی است ولی رسانهها از این روش برای میلیتاریستی نشان دادن جمهوری اسلامی ایران استفاده میکنند و به این وسیله به دنیا چنین القا میکنند که این رهبران تنها با تاکید و توسل به زور و در یک فضای کاملا نظامی زندگی کرده و همواره خطر حمله آنها به کشورهای دیگر وجود دارد، در حالی که حضور مسئولان رده بالای نظام در میان نظامیان تنها بخش کوچکی از دیدارهای ایشان با اقشار و جمعیتهای مختلف است.آراستگی و تسلط به اصول و آداب دیپلماتیک و استفاده از ادبیات مناسب برای رهبران سیاسی اهمیت بسیاری دارد، بویژه رعایت اکسپرسیونیسم سیاسی از نکاتی است که بیشتر رهبران دنیا به شدت به آن توجه نشان میدهند.از سوی دیگر فرم رسانههای بینالمللی نیز تا حد زیادی معرف ارزش و میزان اعتبار آن کشور است و چه بسا کشورهایی که از طریق رسانه و پوشش شبکه ماهوارهای توانستند در دنیا تصویر تازهای از خود ارائه کنند. شاید در این مورد شبکه الجزیره مثال خوبی باشد، چرا که بعضی تحلیلگران معتقدند این شبکه الجزیره است که قطر را به دنیا معرفی کرد و شاید تا پیش از افتتاح این شبکه کسی نمیدانست قطر در کجای نقشه جغرافیایی قرار دارد. به عبارت دیگر، اقتدار و شهرت یک رسانه و حضور در عرصههای سیاست بینالملل میتواند باعث تعریف شخصیت و هویت یک واحد سیاسی شود.یکی از دلایل خودداری آمریکا از حمله نظامی به ایران در سالهای اخیر، برخورداری جمهوری اسلامی ایران از اعتبار نظامی در میان کشورهای منطقه است. با توجه به مطالب گفته شده به این زاویه از بحث نزدیک میشویم که علاوه بر فرم ظاهری و مسائل شکلی حضور رسانه در عرصههای بینالمللی، محتوا و درونمایه پیامهای ارسالی نیز از جایگاه ویژهای برخوردار است.رهبرانی که در رسانههای جمعی و کنفرانسهای خبری منفعتطلبی و یکجانبهگرایی را دنبال میکنند و همواره به دنبال چانهزنی بیشتر برای منافع خود هستند در فضای بینالملل از جایگاه چندان ارزشمندی برخوردار نیستند و مخاطبان آنها نیز محدود به مرزهای جغرافیایی کشور خودشان است ولی رهبرانی که در سخنرانیهای خود منافع ملی دیگر کشورها را محترم میشمارند و از واژههایی چون دوستی، همزیستی مسالمتآمیز و احترام به حقوق دیگران استفاده میکنند و در واقع با همه مردم دنیا سخن میگویند و مخاطبان بیشماری را مورد خطاب قرار میدهند.این شیوه استفاده از رسانهها به طور قطع موجب افزایش و ارتقای سطح اعتبار ملی در عرصه بینالمللی خواهد شد. به عنوان مثال میتوان به سخنرانیهای آتشین جمال عبدالناصر اشاره کرد که با تأکید بر وحدت جهان عرب و ناسیونالیسم عربی در عمل به خبرسازترین چهره سیاسی زمان خود و محبوبترین رهبر عربی تبدیل شده و توانست با ملی کردن کانال سوئز، نقطه عطفی در تاریخ کشور مصر رقم زند.رسانه و اعتبار بر یکدیگر تاثیر متقابل دارند یعنی در برخی موارد اعتبار ملی باعث توجه بیشتر به رسانه ملی کشور میشود که نمونه آن رادیو قاهره در دهه 1950 و بی بی سی در ایام جنگ جهانی دوم است و همچنین در برخی موارد میتوان گفت رسانه ملی کارآمد بر اعتبار ملی کشور تأثیر مثبت دارد.چنانچه در سالهای اخیر نیز مشاهده میکنیم دیپلماسی از طریق رسانهها، بخش عظیم و قابل توجهی از مراودات دیپلماتیک را پوشش میدهد و همین مساله باعث شده اعتبار ملی کشورها از طریق رسانهها باز تعریف شود. به طوری که رسانهها به طور مستقیم بر ارزیابیهای دیگر کشورها از میزان قدرت یک واحد سیاسی تاثیر میگذارند. در این میان برخی کشورها در ارائه و کسب اعتبار در عرصه بینالملل دچار افراط و تفریط شدهاند.به عبارت سادهتر برخی کشورها قدرت خود را زیادتر از آنچه واقعیت دارد، تعریف میکنند و دچار شکلی از بلوف و زیادهگویی در فضای بینالملل میشوند. این کشورها اعتبار خود را بر ظاهر قدرت و نه جوهر آن بنا میکنند. در اینجاست که سیاست کسب اعتبار به سیاست لافزنی تبدیل میشود.رسانهها میتوانند در این زمینه تاخت و تاز زیادی داشته باشند و به این لافزنی در عرصه بینالملل کمک زیادی کنند، ولی آنچه مسلم است ناظران آگاه و بیطرف را نمیتوان برای مدت طولانی فریب داد و تاریخ رسانهها در این موضوع نشان میدهد، رسانهها توان مقاومت چندانی ندارند، بنابراین باید پذیرفت اتخاذ سیاست لافزنی برای کسب اعتبار عموماٌ به آبروریزی بیشتر و کاهش شدید اعتبار کشورها منجر میشودمثالهای بارز این سیاست، تلاش رسانهای شوروی سابق برای اثبات برتری بود که در نهایت با فروپاشی این قدرت ضعف و ناتوانی آن بر همگان روشن شد، همچنین میتوان با فعالیت رسانهای واپسین روزهای حکومت صدام اشاره کرد که باعث طعن و تمسخر همگان شد.سعید الصحاف، سخنگوی دولت عراق در حالی از پیروزی و مقاومت سخن میگفت که شبکههای خبری دنیا صحنههای پیشروی نیروهای آمریکایی را به طور همزمان به مردم نشان میدادند. آنچه گفته شد یک طرف آفات رسانهها در بحث اعتبار است. شکل دیگری که میتوان برای کوتاهی و قصور رسانهها مطرح کرد ناتوانی در ارائه قدرت حقیقی کشور و پتانسیلهای بالقوه و بالفعل در ابعاد سیاسی، اقتصادی و نظامی استهمانطور که میدانید اعتبار مجموعهای از خصوصیات، رفتارها، موفقیتها، آرزوها و اهداف یک کشور است و کشوری که نتواند تصویر درستی از این مجموعه به دنیا ارائه کند از یک امتیاز مسلم و کارآمد در عرصه بینالملل محروم میشود. صفحات تاریخ مشحون از جنگها و درگیریهایی است که اگر چنانچه طرفین بر عمق اقتدار و توانمندی یکدیگر اشراف داشتند چه بسا این جنگها هرگز اتفاق نمیافتاد .در واقع اعتبار یک کشور میتواند تمامی معادلات سیاسی بازیگران را دچار تغییر و تحول جدی کند. آنچه در بحث ارتباط دیپلماسی رسانهای و اعتبار، اهمیت ویژهای دارد این است که بیاحتیاطی و بیدقتی در اظهارات سیاسی میتواند یک کشور را در معرض تهاجم و حمله رسانهای دیگر کشورها قرار دهد و کار را تا جایی پیش ببرد که یک کشور مجبور به عذرخواهی رسمی از طریق مجاری دیپلماتیک شود. این مطلب برای کشورهایی که از حساسیت ویژهای در منطقه برخوردارند اهمیت بسیاری دارد چرا که اعتبار و احترام، امری تصادفی و کوتاهمدت نیست و کشورها برای کسب آن احتیاج به یک پیشینه طولانی مدت دارند و چه بسا یک اظهارنظر نسنجیده یا یک عبارت توهینآمیز میتواند این احترام و اعتبار را مخدوش کند.
امروزه به مدد فناوری ارتباطات، شهروندان جهان از وقوع رخدادها، پس از واقعه آگاه نمیشوند بلکه در زمان وقوع رخدادها، آنها به صورت مستقیم در جریان موضوع قرار میگیرند. این دنیای جدید، شیوههای عملیات روانی را نیز بالطبع با دگرگونی همراه ساخته است؛ به این مفهوم که اگر کشوری بخواهد علیه کشور دیگری اقدام کند اول باید دولتها و حاکمیتهای دیگر کشورهای جهان را متقاعد سازد که این عمل، یک عمل مشروع، قانونی، اخلاقی و به نفع بشریت است. دوم افکار عمومی جهانیان یا همان شهروندان جهانی را برای فعالیت خود آماده کند، تا رفتار وی عملی مداخلهجویانه و جنگطلبانه تلقی نشود و در مرحله سوم، استفاده از ابزارها و فناوریهای ارتباطی و اطلاعاتی به مثابه ابزارهای عملیات روانی است که با عنوان دیپلماسی رسانهای توصیف میشوند.دیپلماسی همانند کوه یخ دارای دو قسمت رسمی و غیررسمی است. بخش آشکار و رسمی آن شامل گفتهها و سخنان مقامات رسمی، سخنگویان و مطالب نشریات و رادیو تلویزیونهای دولتی است که بخش کوچکی از دیپلماسی را تشکیل میدهند. بخش دیگر دیپلماسی غیررسمی است که قسمت اعظم دیپلماسی را در برمیگیرد، عملیات روانی میتواند در خدمت این بخش قرار گیرد.در میان ابزارهای مختلف دیپلماسی غیررسمی، دیپلماسی رسانهای به خصوص به علت نقش دوگانه خود از اهمیت بیشتری در عملیات روانی برخوردار است. به عبارت دیگر دیپلماسی رسانهای دارای دو عنصر ذاتی است :
1- دیپلماسی که جزو فشارهای عملی سیاسی محسوب میشود.
2- بخش رسانهای که اصلیترین ابزار تبلیغی روانی در عملیاتی روانی است.
هدف از دیپلماسی رسانهای در عملیات روانی فراملی، ایجاد تنفر و دشمنی به حاکمیت آماج، اعمال فشارهای سیاسی، فرهنگی و نظامی کشورهای دیگر علیه کشور آماج، ایجاد رغبت و علاقه در مخاطبان کشور آماج نسبت به کشور کارگزار و مشروعیت بخشی و توجیه اعمال و رفتار کارگزاران عملیات روانی و دیپلماسی رسانهای است.برای دسترسی به این اهداف، رسانهها مهمترین ابزار این عرصه به شمار میروند. هر یک از رسانهها با توجه به نوع نشانگاهها میتوانند کارایی خاصی داشته باشند، لذا در توضیح نوع رسانهها در دیپلماسی رسانهای در مرحله اول باید نشانگاه های عملیات روانی را برشمرد که این نشانگاه ها به همراه نوع ابزار رسانهای و اهداف آن متغیر هستند.باید گفت که نخستین حوزه دیپلماسی رسانهای برخلاف انتظار ،کشور مبدا می باشد. به این مفهوم که کارگزار عملیات روانی در مرحله اول باید افکار عمومی کشور خود را همراه و همگام سازد تا بتواند در عملیات پیشبینی شده موفق باشد، بنابراین ملاحظه میشود که آمریکا در مبارزه علیه عراق در یک فرآیند زمانی سعی میکند افکار عمومی آمریکا را موافق حمله به عراق سازد. در این راستا رسانههای بومی از توانایی و کارایی بالایی برخوردارند زیرا رسانههایی چون رادیو تلویزیون و مطبوعات کشور مبدا مهمترین ابزار هستند. البته با توجه به اینکه بهعنوان نمونه از آمریکا صحبت به میان آمده است باید گفت در این کشور اینترنت نیز جزو رسانههای بومی محسوب میشود. حوزه نشانگاهی دوم کشور آماج است. این نشانگاه به دو بخش تقسیم میشود
الف- افکار عمومی شهروندان
ب- حاکمیت
کارگزاران عملیات روانی برای شهروندان کشور آماج چند هدف میتوانند داشته باشند
بدبین ساختن آنها نسبت به حاکمیت
بالا بردن توقعات آنها نسبت به حاکمیت
ایجاد بحرانهای ساختگی
ترویج فرهنگهایی که مغایر منویات حاکمیت است
منجی نشان دادن خود
مورد دیگر، استفاده از اینترنت است که در این راستا سایتهای خبری یا سیاسی مخصوص برای کشور آماج تهیه میشود، در نتیجه شهروندان فرهیخته و با تحصیلات بالای جامعه که از اینترنت برای دسترسی به اخبار و اطلاعات بهره میبرند، با استفاده از این سایتها به منویات کارگزاران صورت تحقق بخشیده و تحت تأثیر تبلیغات حرفهای آنها قرار میگیرند.نشانگاه حاکمیت در دیپلماسی رسانهای کمی حساستر و مشکلتر است چون حاکمیتها به نسبت شهروندان ودیگر نشانگاهها از اطلاعات و آگاهی بیشتری برخوردار هستند و کمتر با شیوههای معمول تحت تأثیر قرار میگیرند، لذا کارگزاران عملیات روانی برای این نشانگاهها از تمهیدات و ترفندهای پیچیدهتری بهره میگیرند.نخستین ترفند، تولید و انتشار اطلاعات کذب و تحریف شده است. در صورتیکه حاکمیت این اطلاعات را باور کند باعث ایجاد تصویری غلط از واقعیت و بالطبع برنامهریزیهای غیرمنطقی در راستای آن خواهد شد. دومین شیوه در دیپلماسی رسانهای ارسال ایمیلهای مخصوص برای مسئولان است که دو خاصیت دارد. نخست با تهدید و تطمیع باعث دو دلی و کمکاری مسئولان میشوند. دوم، حاکمیت را نسبت به مسئولان خود بدگمان میسازند، لذا اعتماد و اطمینان در حاکمیت نسبت به یکدیگر متزلزل شده و این جو سازمانی کارایی حاکمیت را به حداقل کاهش میدهد. سومین تمهید استفاده از رسانههای بینالمللی است، به این نحو که با انتشار اخبار کذب و تحریف شده از کشور آماج در سطح جهان، حاکمیت آن به چالش کشیده میشود و به این ترتیب حاکمیت مربوطه انرژی فراوانی را برای رفع این گونه شبهات در سطح فراملی صرف میکند
هدف کارگزاران دیپلماسی رسانهای در خصوص افکار عمومی و دولتهای فرامنطقهای عبارت است از:
بدبینسازی افکار عمومی و دولتها علیه حاکمیت آماج
اعمال فشارهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی علیه کشور آماج توسط دولتهای جهان
عدم مبادلات فرهنگی بین کشور آماج و دیگر کشورها
توجیه رفتارهای کشور کارگزار علیه کشور هدف
برای این دو نشانگاه، کارگزاران دیپلماسی رسانهای از خبرگزاریهای جهانی و شبکههای خبری تلویزیونی بهره میگیرند که در بخش خبرگزاریها میتوان به چهار خبرگزاری رویتر، فرانس پرس، آسوشیتدپرس و یونایتدپرس اشاره کرد و از شبکههای تلویزیونی جهانی به فاکس نیوز، سی ان ان، بی بی سی و یورونیوز اشاره داشت. هر گونه اطلاعات و اخباری را که این خبرگزاریها و شبکههای خبری پخش کنند به عنوان رسانههای نخبه مورد استفاده تمامی رسانههای جهانی حتی کشور هدف قرار میگیرد و به عنوان اخبار مهم پخش میگردد.در نشانگاه منطقهای نیز برای دسترسی به اهداف از رسانههای ویژه در آن منطقه مانند رادیوهای موج کوتاه و تلویزیونهای منطقهای (الحره) و همچنین سایتهای خبری اینترنتی ویژه کشورهای منطقه استفاده میشود، البته در این راستا رسانههای جهانی، رسانههای منطقهای را پشتیبانی میکنند.در رابطه با ابزارهای دیپلماسی رسانهای در عملیات روانی باید گفت که تلویزیونها مهمترین ابزار هستند. تلویزیونها به سه دسته عادی، خبری و ویژه تقسیم میشوند. تلویزیونهای عادی، تلویزیونهای ملی یا فراملی هستد که کمتر به صورت علنی به مسائل سیاسی میپردازند، اما این نوع رسانهها مکمل و زمینهساز رسانههای سیاسیتر هستند. به این معنا که آنها بدون پرداختن به موضوع و مصداق اصلی، تفکر مخاطبان را پیرامون موضوع شکل میدهند و زمانیکه مصداقها مطرح میشوند، نتیجهگیری مورد نظر رسانه را بعداً مخاطبان انجام میدهند.رادیو نیز به دو دسته عادی و ویژه یا موج کوتاه تقسیم میشود، رادیوهای عادی و با طول موج بلند برای همگام و همراهسازی افکار عمومی کشور مبدا برای اقدامات بینالمللی است و رادیوهای موج کوتاه که بیشتر نیز در جهان سوم مرسوم است برای تحت تأثیر قرار دادن شهروندان کشور آماج است و هر چه یک کشور کمتر به نیازهای شهروندان خود توجه داشته باشد، تأثیر رادیوهای موج کوتاه بیشتر خواهد بود .مطبوعات به صورت مستقیم بر کشور آماج تأثیر ندارد، ولی در مرحله اول مهمترین عامل در ساختن افکار عمومی کشور مبدا برای دخالت در کشور آماج است و در مرحله دوم کشورهای خاصی همچون آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان دارای مطبوعاتی در سطح جهان هستند که گزارشهای این مطبوعات مانند نیوزویک و یا تایمز میتوانند بر افکار عمومی نخبگان و مسئولان جهان که رهبران فکری جوامع خود هستند تأثیر بگذارند و این به معنای تأثیر نامطلوب علیه کشور ثالث است .
اینترنت هر چند پدیدهای جدید میباشد ولی رسانهای تأثیرگذار در دیپلماسی رسانهای شده است. اینترنت به عنوان یک رسانه متکثر شناخته میشود که صدها هزار سایت در آن وجود دارد و دسترسی به همه آنها برای همگان وجود دارد ولی فضای اینترنت به نحوی است که شهروندان جهان از سایتهای جهانی همچون سی ان ان و بی بی سی و الجزیره و غیره که برای همگان شناخته شده است بهره میگیرند. بنابراین سایتهای خبری میتوانند به عنوان یک عامل تأثیرگذار جهانی شناخته شوند و در عملیات روانی، اطلاعاتی به نفع کشور مبدا و به ضرر کشور مقصد منتشر ساخته و جهانیان را به سمت موردنظر سوق دهند. ایجاد سایتهای ویژه برای کشور آماج یکی دیگر از تمهیدات رسانهای در دیپلماسی رسانهای است. به طور مثال BBC persian یا VOA persian و یا infO. USA persian سایتهای خبری است که ویژه شهروندان ایرانی ساخته شده است و این سایتها میتوانند هر گونه تفکری را به استفادهکنندگان ایرانی خود القا کنند[2].به این ترتیب ملاحظه میشود که در دیپلماسی رسانهای تمامی رسانهها نقش دارند و در عملیات روانی نیز اگر برنامهای وجود داشته باشد میتوان از همه آنها در جهت رسیدن به مقصد بهره گرفت .دیپلماسی رسانه ای که از مباحث جدید در سیاست خارجی است ، در چهار دهه گذشته کم کم جای خود را درعرصه بین المللی بازکرده و امروزه به عنوان یکی از رشته های مهم دانشگاهی دردانشگاه های معتبرجهان تا سطح دکترا تدریس می شود.از 1990 که جوزف نای نظریه پرداز امریکایی بحث به کارگیری قدرت نرم را به جای قدرت سخت با انتشارمقاله ای درنشریه فارن پالسی مطرح کرد،دستگاه دیپلماسی آمریکا با ردیگرمباحث مربوط به "دیپلماسی عمومی " را به صحنه عمل وارد ساخت. اگرچه آمریکا تا پیش از ان به مدت دو دهه این سیاست را بصورت غیر اعلام شده دنبال می کرد، اما ازاین زمان به بعد بصورت شفاف در عرصه رسانه ها وارد گردید. از همین زمان دیپلماسی رسانه ای نیز به شکل گسترده تری به کار گرفته شد . موضوع اصلی مقاله جوزف نای راههای مقابله با نفوذ کمونیسم به رهبری شوروی از طریق نفوذ از درون بدون به کاری گیری قدرت نظامی بود.پیش ازآن دردهه هشتاد میلادی و بویژه دردوران اصلاحات گورباچف ازسال1985به بعد درشوروی امکانات و شرایط مناسبی فراهم شد تا امریکا از طریق برقراری تماس با روشنفکران ناراضی و همچنین مقام های برجسته حزب کمونیست که از شرایط موجود در کشورشان ناراضی بودند ، بتواند طی شش سال به اندازه 60 سال پیش از ان، موقعیت خود را درشوروی دررسانه ها و محافل ذی نفوذ مالی وفرهنگی گسترش دهند. این معجزه دقیقا بخاطر استفاده از" قدرت نرم" به جای "قدرت سخت " تحقق پیدا کرد. یکی از اصلی ترین شاخص های به کار گیری قدرت نرم استفاده از رسانه به عنوان ابزارجنگ نرم بود.کاردیپلماسی امریکا در کنار دیپلماسی رسانه ای تا آنجا پیش رفت که بوریس یلتسین دبیر کل وقت حزب کمونیست شهر مسکو با امریکا کاملا هماهنگ شد به گونه ای که وقتی توانست از طریق زد و بند درون حزبی به ریاست جمهوری روسیه که دران زمان یکی از جمهوری های پانزده گانه شوروی محسوب می شد ، دست پیدا کند در عمل دربرابر کودتاچی های حزب کمونیست شوروی ایستاد و با بازگشت گورباچف به قدرت او را چند روز پس از کودتا ، مجبور به کناره گیری رسمی از مسئولیت کرد. تا زمینه برای اعلام رسمی فروپاشی شوروی با حمایت مستقیم و غیر مستقیم امریکا فراهم شود. توجه به شاخص های مهم روابط بین الملل و تغییراتی که در ان بوجود امده و مقایسه این شاخص ها با وضعیت موجود ، ضرورت تجدید نظر در سیاستهای گذشته در ارتباط با بی توجهی یا کم توجهی به رسانه های گروهی را بیش از پیش روشن می سازد.با نگاهی به تحولات شگرف دو دهه اخیربخوبی می توان دریافت که در حال حاضر شرایط جهانی ومنطقه ای بطورکلی دگرگون شده وبه همین دلیل معادلات گذشته تغییرماهیت داده اند زیرا الف: بلوک بندی جهان کاملا برهم خورده است و در حال حاضرجهان درحال گذاربه دوران جدید نظام بین الملل است و به سمت استقرار یک نظام چند جانبه گرا با تکیه بر پیمان های منطقه ای پیش می رود .اما آمریکا با همه امکانات خود د صدد است با استفاده ازفاصله زیادی که با رقبای خود ازلحاظ نظامی واقتصادی دارد رهبری جهان را برای تشکیل نظام تک قطبی به دست گیرد.
منابع:
1.البرزی، محمدرضا ، ارزیابی تحول دیپلماسی در قرن بیستم، تهران؛ انتشارات سفیر، 13862 . زارعی ،جواد ، جنگ نرم رسانه ، تهران ، انتشارات زمزم ، 1381.