دیپلماسی رسانهای
مقدمه
در آغاز هزاره سوم «دیپلماسی رسانهای» به عنوان یکی از شاخههای اصلی فعالیتهای دستگاه دیپلماسی و سیاست خارجی پدیدار شده است و بخش قابل توجهی از دیپلماسی عمومی کشورهای قدرتمند جهانی را به خود اختصاص داده است. هم اینک تکنولوژیهای نوین ارتباطات و اطلاعات، گستره دیپلماسی و سیاست خارجی را به تحریریه روزنامهها، شبکههای اینترنتی، تلویزیونها و رادیوهای جهانی کشاندهاند. این همان عاملی است که در عصر جامعه اطلاعاتی، فضای روابط متعامل دیپلماتها و رسانهها را الزامی ساخته است. فضایی که در آن، پیشبرد سیاست خارجی و دیپلماسی بیش از پیش به میزان تاثیرگذاری تاکتیکهای خبری و رسانهای وابسته شده است. چنانکه هر قدر این تاکتیکها و پوشش خبری پر قدرتتر و تاثیر گذارتر طراحی و منتشر شوند، چرخهای سیاست خارجی روانتر میچرخد. در این راستا، مقاله پژوهشی حاضر به بررسی اجمالی تاثیرات رسانههای نوین بر جریان دیپلماسی و سیاست خارجی میپردازد.
1- چالش دیپلماسی در عصر رسانههای نوین
جریان ارتباطات و اطلاعات همواره پایه و اساس دیپلماسی یک کشور را تشکیل دادهاند. اکنون که «جامعه اطلاعاتی» جایگزین جامعه صنعتی شده، دیپلماسی نیز تحولی عظیم یافته است. توسعه تکنولوژیهای نوین ارتباطات و اطلاعات ماهیت فعالیتهای دیپلماتیک را دگرگون ساخته است و در آغاز هزاره سوم «دیپلماسی رسانه ی» به عنوان یکی از شاخههای اصلی فعالیتهای دستگاه دیپلماسی و سیاست خارجی پدیدار شده است.
هم اینک آنچه در این نوشتار دیپلماسی رسانهای مینامیم، بخش قابل توجهی از دیپلماسی عمومی کشورهای قدرتمند جهانی را به خود اختصاص داده است؛ چرا که در سایه محیط جهانی نوین، محتوای بازی نرم افزاری به عنوان بخشی از دگرگونیهای جدید سیاست خارجی موجب شده است تا گفتمان، تصویرسازی و اقناع دیگران، در تعاملات مربوط به سیاست خارجی جایگاهی نوین یابند. در این فضا دولتها ناظر توان اطلاعیابی و تاثیر بر مخاطبان خارجی خود در هر نقطه از جهان هستند؛ توانی که امروزه به عنوان توان استراتژیک ـ دیپلماتیک درنظر گرفته میشود و برای دستیابی دولتها به اهدافشان به عنوان شرطی غیرقابل اجتناب به نظر میرسد.
در فضای نوین دیپلماتیک، شاید بیشترین تعامل دیپلماتیک را دیپلماتهای مجهز به تکنولوژیهای نوین ارتباطات و اطلاعات با مخاطبان جهانی داشته باشند. در ارتباط با دستگاه دیپلماسی، افکار عمومی گسترهای جهانی داشته و مخاطبان جهانی را شامل میشود، در این نوع دیپلماسی افکار عمومی مردمان کشور یا کشورهای دیگر مورد هدف و مخاطب سیاستگذاری دستگاه سیاست خارجی و دیپلماسی هستند.
تکنولوژیهای نوین ارتباطات و اطلاعات، گستره دیپلماسی و سیاست خارجی را به تحریریه روزنامهها، شبکههای اینترنتی، تلویزیونها و رادیوهای جهانی کشاندهاند. این همان عاملی است که در عصر جامعه اطلاعاتی، فضای روابط متعامل دیپلماتها و رسانهها را الزامی ساخته است. فضایی که در آن، پیشبرد سیاست خارجی و دیپلماسی بیش از پیش به میزان تاثیرگذاری تاکتیکهای خبری و رسانهای وابسته شده است. چنان که هر قدر این تاکتیکها و پوشش خبری پر قدرتتر و تاثیر گذارتر طراحی و منتشر شوند، چرخهای سیاست خارجی روانتر میچرخد.
2- دیپلماسی نوین
به بیان آلن تورن: «قدرت در گذشته در دست شاهزادگان ، اشراف و نخبگان حاکم قرار داشته است و به عنوان توان تحمیل اراده بر دیگران و تعدیل رفتار آنان تعریف میشده است. چنین تصویری از قدرت دیگر با واقعیت دوران ما تطابق ندارد . قدرت همه جا هست و هیججا نیست». در گذشتهای نه چندان دور دیپلماسی را ورزش اختصاصی پادشاهان مینامیدند. تشریفات و پروتکل سیطرهای همه جانبه بر مناسبات دیپلماتیک و وزارت امور خارجه اغلب کشورهای دنیا، ماهیتی اریستوکرات داشت.
فضای خاصی بر محافل دیپلماتیک حاکم بود. سری و پنهان بودن امور، دلیلی بر دیپلماتیک بودن آنها قلمداد میگردید. محافل دیپلماتیک جزائر جدایی از سایر بخشهای اجتماعی و در مواردی حتی از سایر بخشهای حاکمیتی بودند و این فضای بسته و محدود، البته قدرت مانور ویژهای به دستگاههای دیپلماتیک میبخشید و حل و فصل امور و رتق و فتق مسائل در چنین فضاهایی چندان صعب به نظر نمیرسید.([i])
اما امروزه وضع کاملا دگرگون شده است و مرزهای سنتی دیپلماسی متحول شدهاند. مرزهای حوزه خصوصی و عمومی در سیاست خارجی و مرزهای جداکننده سیاست داخلی از سیاست خارجی شکسته شدهاند و پویایی سیاست خارجی آن چنان فشرده، شامل و فراگیر شدهاند که آنچه ورزش اختصاصی پادشاهان نامیده میشد، در حال حاضر، بخشی از زندگی روزمره همه انسانها قلمداد میگردد. انسانهای معمولی امروز را نه تنها نمیتوان در موضع گیریهای سیاست خارجی نادیده گرفت، بلکه آنها را باید بازیگرانی پنداشت که به کمک رشد و مهارتهای مربوط به دسترسی به اطلاعات و بروز انقلاب ارتباطات، در عرصه عملی سیاست خارجی بازیگرانی غیرقابل اغماضاند.([ii])
دیپلماسی سنتی بیشتر شخصی، رسمی، با حرکتی آهسته و معمولاً مبتنی بر پنهان کاری بود.([iii]) «دیپلماسی نوین» که بعد از جنگ جهانی اول پدیدار شد، نیازمند رسانههای مدرن است تا در اسرع وقت بتواند با کشورهای دیگر به تبادل آراء و افکار بپردازد.([iv]) به معنایی این دیپلماسی نوظهور به پردازش جریان دیپلماتیک در فضای رسانهها و در پی آن در فضای عمومی پیوسته است.
در این میان، فضای نوین دیپلماتیک ضرورت بهرهگیری از دیپلماسی عمومی را بالا برده است. هم اینک به مدد تکنولوژیهای نوین ارتباطات و اطلاعات، زمینه مناسب برای ارتباط با افکار عمومی ملی و فراملی در کنار اقناع و تاثیرگذاری بر آنها از طریق رسانههای جهانی فراهم است. بازخوردهایی که در نتیجه عملکرد دیپلماسی عمومی سایبر فراهم میگردد، برای بسیاری از تصمیمگیریها، سیاستگذاریها و تعیین اهداف آینده دستگاههای دیپلماتیک و سیاست خارجی مفید است و درست به این دلیل که گفتمان سازی، تصویرسازی و اقناع دیگران، در تعاملات دیپلماتیک و سیاست خارجی جایگاهی نوین یافتهاند، نقش رسانهها در پردازش و اقناع دیگران بسیار کلیدیتر از گذشته شده است.
3- تبدیل اطلاعات سری به اطلاعات آشکار
فضای سایبر رسانههای نوین، ویژگی نوینی به دیپلماسی افزوده است Real – Time شدن و ظهور Real – Time Diplomacy . تکنولوژیهای نوین ارتباطات و اطلاعات، حضور خبرنگاران و رسانههای فارغ از زمان در وقایع مهم جهانی، از جمله عوامل Real Time کردن روندهای دیپلماتیک هستند.
به همین سبب دیپلماتها، علاوه بر الزام به ایجاد روابط متعامل با رسانهها، به شدت از سوی رقیبان تازه خود یعنی رسانهها، مجلات، روزنامهها، سایتهای خبری، کانالهای ماهوارهای، World Wide Web ها، وبهای سفارتخانهها، آژانسهای اطلاعاتی، خبرنگاران همراه و هر عاملی که به فضای سایبر رسانهها مرتبط است، به چالش کشیده شده اند.
چنین چالشی نشانه ظهور رسانهها به عنوان نهادهای خصوصی، تاثیرگذار و Real Time دیپلماتیک، در کنار دستگاه دیپلماسی و سیاست خارجی کشورهاست. بازیگرانی که نه تنها به عنوان عوامل ظهور دیپلماسی نوین، بلکه از جمله طراحان سیاست خارجی و از مجریان اصلی استراتژیهای دیپلماتیک عصر حاضر به شمار میآیند.
شفافیت اطلاعات و ارتباطات دیپلماتیک در فضای سایبردیپلماسی، موجبات تبدیل Intelligence به Information را در دستگاه دیپلماسی و سیاست خارجی فراهم آورده است. در عصر پساوستفالیا؛ رشد سریع و بی وقفه تکنولوژیهای نوین ارتباطات و اطلاعات و نفوذ بیش از پیش آن در حیطههای انسانی، موجبات تبدیل اطلاعات پنهان دیپلماتیک به اطلاعات آشکار و قابل دسترس برای رسانهها و به تبع آن مخاطبان عمومی سراسر جهان را فراهم آورده است. به بیان دیگر، بسیاری از اطلاعات دیپلماتیک، از[1] اطلاعات سرّی به[2] (اطلاعات آشکار) تبدیل شدهند.
با افزایش تعداد، گستره و حوزه نفوذ منابع آزاد و آشکارهای[3] جهانی، دیپلماسی بیش از پیش به شفاف سازی[4] روی خواهد آورد.
4- رسانهها؛ نهادهای خصوصی دیپلماتیک
در واقع، این موضوع خود مهمترین چالش دستگاههای دیپلماسی و سیاست خارجی کشورها در جامعه شبکهای امروز این است که گسترش اطلاعات از طریق فناوریهای نوین ارتباطات، روابط بین دولتها در عرصه منطقهای، بینالمللی و جهانی را که پیشتر توسط دیپلماتها انجام میگرفت را به روابطی چند جانبه تبدیل کرده است که در آن بیشترین تلاش دستگاه دیپلماسی و سیاست خارجی برقراری روابط با ملتها آن هم از طریق رسانهها و در فضای مجازی حاصل از به کارگیری آنها است. بهطوریکه کارکنان رسانهها و بازیگران غیردولتی بانفوذ به افشاگری میپردازند و با انگیزه جلب افکار عمومی به دخالت در مسائل میپردازند. این روندها موجب شده است که گفتگو و مذاکره با مقامات برای سفیران بسیار دشوار شود؛ زیرا آنان باید با بازیگران زیاد و در عین حال گوناگونی درگیر شوند. اطلاعات گوناگونی کسب نمایند. آن هم در شرایطی که شاهد تبدیل بازیگران فراوان به بازیگرانی محدودتر اما هشیارتر، مانند سازمانهای غیردولتی هستیم که با برخورداری از توانایی اتخاذ روشهای سازمان یافته و جمعی، نظم دیپلماتها را در تمام جهان دستخوش تحول کردهاند.
خدماتی که سیستمهای الکترونیک اطلاع رسانی و در راس آنها اینترنت ارائه میدهند به مباحث سیاست خارجی الزاماتی را تحمیل کردهاند. دسترسی آزاد، هزینه کم، سرعت و گستره اطلاعات انعکاس رویدادها، تفسیرها و تبلیغات سیاسی به نفع گروههای خاص به گونهای مفهوم حاکمیت دولتها را به تحلیل کشاندهاند که دیگر دولتها نمیتوانند نسبت به آن بیتفاوت باشند. در این فضا مرزهای ژئوپلیتیک بهتدریج اهمیت پیشین خود را از دست میدهند و ژئوکالچرها جای آنها را میگیرند.
با زاویه دید گذشته نمیتوان به دنیای امروز نگریست. به دنیایی که با یک کلیک، ظرف چندثانیه با سرعت وارد اتاق ما میشود. شاید فردا همه به تصویرهای رسانهای جهان بسنده کنند. مگر در حال حاضر دیپلماتها جهان را از ویترین رسانههای جهانی تماشا نمیکنند؟
5- دیپلماسی رسانهای؛ عرصه دیپلماسی افکار عمومی
درست اواخر دهه 1990 بود که چندین نیروی به هم مرتبط – جهانی شدن، انقلاب اطلاعات، پایان جنگ سرد و گسترش دموکراسی به عرصه روابط بینالملل – نظریههای دیپلماتیک را با چالشهای عدیدهای مواجه کردند. از این رهگذر، شاید دیپلماسی عمومی بیش از سایر وجوه دیپلماتیک دچار تحول شده باشد. دنیای نوین امتیاز ویژهای برای اقناع، آشکارسازی، گشودگی و ایجاد ائتلاف در مقابل توحش و استفاده از زور با خود به ارمغان آورده است. اهداف دیپلماتیک امروز، بیش از آن که بر دستیابی به توافقات مبتنی باشد، بر ایجاد جاذبه و خلق پیروانی با انگیزه و تمایل بالا تاکید دارد. به بیان نای قدرت در جهان بدون سیم: عصر اطلاعات عبارت است از بهرهگیری از عقاید و دانایی به منظور اعمال تاثیرات بینالمللی.([v])
پیش از این هرگز مرزها تا به این حد به روی جریان عقاید و تصاویر گشوده نبوده اند. با افزایش دسترسی به اطلاعات و نیز افزایش سرعت انتقال اطلاعات، توانایی دولتها برای ترویج دیدگاههای خود به افکار عمومی خارجی به ویژگی اصلی دیپلماسی تبدیل شده است. بعد «عمومی» در عصر اطلاعات، نه تنها حساسیت افکار عمومی نسبت به امور دیپلماتیک را به میزان قابل توجهی برانگیخته است، بلکه افکار عمومی را متعهد ساخته است تا با همفکری، مشورت و ارائه بازخوردهای خود به توسعه امور دیپلماتیک کمک کند.([vi])
مردمان تحصیلکرده آگاهتر میشوند و میتوانند در برابر تبلیغات واکنش نشان دهند.([vii]) از بسیج عمومی «مخالفان جهانی سازی» تا «طرفداران حقوق بشر» و حتی شهروندان معمولی، جملگی از رسانههای سنتی و تکنولوژیهای نوین اطلاعات برای رساندن صدای خود بهره میگیرند. این امر رقابتهای نوینی را برانگیخته است بر این مبنا که برای جلب اعتماد رویکردی با گسترهای جهانی اتخاذ کنند.
اینک مطالعات سیاستگذاری تصویرسازی دولتها نزد افکار عمومی دیگر یک ورزش فکری برای تعدادی پژوهشگر نیست، بلکه عرصهای برای نهایی کردن تصمیمات استراتژیک است.
به این ترتیب، دیپلماسی نوین ناظر به نکتهای مهم است: این دیپلماسی باید بیشتر مورد بررسی و نظارت عمومی قرار گیرد. البته از نظارت عمومی کمتر استنباط میشود که مردم الزاماً در فرآیند دیپلماسی دخالت کنند، بلکه منظور این است که مفاد دیپلماسی و اطلاعات مربوط به سیاست خارجی، آشکارا در دسترس عمومی قرار گیرد. رعایت این نکته، دو جزء اصلی و به هم پیوسته در دیپلماسی سنتی را با مشکل مواجه میسازد که عبارتند از: پنهانکاری شدید و انتخاب دیپلماتها از طبقه ممتاز و اشراف.([viii])
6- رسانهها؛ حلقه اتصال دولتها به افکار عمومی جهانی
در متن سیاست دموکراتیک، دسترسی به دیپلماسی موثر بستگی به توان بسیج اکثریت افکار مردم به ویژه مخاطبان دولت در عرصه بینالمللی و جهانی دارد؛ چرا که در جوامع معاصر مردم اساساً از طریق رسانهها، به خصوص تلویزیون، اطلاعات کسب میکنند و عقیده سیاسی خود را شکل میدهند.
مادامی که رسانهها نسبتاً مستقل از قدرت سیاسی باشند، کنشگران سیاسی مجبورند با قواعد، تکنولوژی و منافع رسانهها کنار بیایند. رسانهها چارچوب سیاست هستند و میتوان گفت که حکومت کردن به ارزیابیهای روزانه تاثیرات بالقوه تصمیمگیریهای نهاد حکومت بر افکار عمومی وابستگی مییابد.([ix])
ارزیابیهای روزانه از طریق سنجش افکار و تحلیلهای پژوهشی دیگر میسر میشود. علاوه بر این در دنیایی که به طور فزاینده از اطلاعات اشباع میشود، پیامها هر چه ساده و دوپهلو باشند، موثرترند؛ زیرا بدین سان اجازه اظهار وجود به افکار و احساسات مردم میدهند. تصاویر بهتر از بقیه انواع پیامها با توصیفها سازگارند. رسانههای سمعی ـ بصری مهمترین تغذیهکنندههای ذهن مردم هستند.([x])
7- رسانهها؛ فضای جریانهای سیاسی
به دلیل تاثیرات همسوی بحران نظامهای سیاسی سنتی و گسترش به شدت فزاینده رسانههای جدید و نیز از آنجا که اطلاعات و ارتباطات عمدتا از طریق یک سیستم رسانهای پراکنده ولی فراگیر به گردش در میآیند، اطلاعات سیاسی اساساً در حوزه رسانهها جریان مییابند و بیرون از دنیای رسانهها فقط حاشیههای سیاسی را میتوان یافت.
دونالد رامسفلد وزیر دفاع آمریکا در سخنرانی ژانویه 2006 در شورای روابط خارجی صراحتاً اعلام میکند که "بعضی از حیاتیترین نبردهای آمریکا اینک در «اتاقهای خبر» در جریان است.
بازی سیاسی به نحو فزایندهای در فضای رسانهها انجام میگیرد. اما این بدان معنا نیست که کل سیاست را میتوان به تاثیرات رسانهای فروکاست، یا آن که نتایج سیاسی بر ارزشها و منافع تاثیری ندارد. اما بازیگران سیاسی هر که باشند و جهتگیری آنها هر چه باشد، در بازی قدرتی حضور دارند که از طریق و توسط رسانهها انجام میشود. این بازی قدرت در کل سیستم رسانهای که هر روز از تنوع بیشتری برخوردار میشود و شبکههای کامپیتوری را نیز دربرمیگیرد، جریان دارد. این حقیقت که سیاست باید در چارچوب زبان رسانههای الکترونیکی قرار بگیرد، پیامدهای شگرفی برای ویژگیها، سازمان و اهداف فرآیندهای سیاسی، بازیگران سیاسی و نهادهای سیاسی دارد. در نهایت قدرتهایی که در شبکههای رسانهای حضور دارند، نسبت به قدرتهای جریانهایی که در ساختار و زبان این رسانهها نهفته است، جایگاهی ثانوی دارند.([xi])
در عین حال آنچه در حوزه تحت سیطره رسانهها رخ میدهد، توسط خود رسانهها تعیین نمیشود: بلکه فرآیند سیاسی و اجتماعی باز و بدون قطعیتی در جریان است. اما منطق و سازمان رسانههای الکترونیک به گونهای است که چارچوبها و ساختارهای سیاست را ایجاد میکند. چارچوبهای سیاست در حوزه رسانهها ( که ویژگی عصر اطلاعات است ) نه تنها بر انتخابات بلکه بر سازمانهای سیاسی، تصمیمگیریها و بر حکومت تاثیر میگذارد و در نهایت ماهیت رابطه دولت و جامعه را تغییر میدهد.([xii])
زمانی که سیاست در فضای رسانهها جریان یافت، خود کنشگران سیاسی از طریق سازماندهی کنش سیاسی در حول و حوش رسانهها، مثلاً از طریق بروز دادن اطلاعاتی که مایه پیشرفت شخصی یا دستگاه سیاسی بهخصوص میشود، حوزه سیاست در رسانهها را مسدود میسازند. این امر به صورت اجتناب ناپذیر باعث مقابله به مثل میشود و بدین ترتیب رسانهها به میدان جنگی تبدیل میشوند که در آن نیروهای سیاسی و شخصیتها و گروههای جهانی سعی در تضعیف یکدیگر، کسب وجهه در افکار عمومی، کسب آراء پارلمانی و بهرهبرداری از تصمیمات حکومتی دارند.
این سخن که رسانهها فضای سیاست هستند به این معنی نیست که به مردم تصمیمهای بهخصوص دیکته کنند یا اینکه توان هزینه کردن پول در تبلیغات رسانهای و دستکاری تصاویر به خودی خود عامل مسلطی به حساب میآید. در واقع، رسانهها هیچ کدام به خودی خود نمیتوانند نتایج سیاسی را تعیین کنند؛ زیرا سیاست رسانهای عرصهای تناقض آمیز است که در آن استراتژیها و کنشگران متفاوتی با مهارتهای متفاوت و پیامدهای گوناگون مشغول فعالیت هستند و گاهی عواقب غیرمنتظرهای به بار میآید.([xiii]) اما نکته اساسی این است که بدون حضور فعال رسانهها، برنامهها یا مقامات سیاسی بختی برای کسب حمایت وسیع ندارند. سیاست رسانهای تمام دنیای سیاست نیست اما تمام سیاستها باید از طریق رسانهها بر فرآیند تصمیمگیری اثر بگذارند. بدین ترتیب، منطق درونی نظام رسانهها، به خصوص رسانههای نوین الکترونیک، چارچوب اساسی محتوا، سازمان، فرآیند و رهبری دنیای سیاست را تشکیل میدهند.([xiv]) اما این نکته متناقض همچنان وجود دارد و آن این است که : منبع خودمختاری سیاسی رسانهها چیست؟ و چگونه چارچوب سیاست را شکل میدهند؟ خودمختاری رسانهها که در منافع کاری آنها ریشه دارد با ایدئولوژی حرفهای و با مشروعیت ارج و منزلت ژورنالیستها به خوبی سازگار است. آنها طرف کسی را نمیگیرند، فقط گزارش میکنند. اطلاعات هدف اصلی است، تحلیل و تفسیر اخبار باید مستند باشد، عقاید باید طبق قواعد باشد و بیطرفی یک قاعده است. این استقلال دوگانه، هم از شرکتها و هم از حرفهها، به واسطه این واقعیت تقویت میشود که دنیای رسانهها دستخوش رقابتی بیوقفه است؛ حتی اگر این رقابت به طور فزایندهای تحت سیطره چند قدرت محدود باشد. هر خدشهای در قابلیت اعتماد یک شبکه تلویزیونی یا روزنامه معین باعث میشود مخاطبان آن در بازار رقابت بین دیگران تقسیم شوند. بنابراین از یک سو، رسانهها باید آنقدر به سیاست و حکومت نزدیک باشند که به اطلاعات دسترسی داشته باشند بر مقررات و نظارت به نفع خود تاثیر بگذارند و در بسیاری از کشورها یارانههای چشمگیری دریافت کنند. از سوی دیگر، آنها باید به قدر کافی بی طرف و دور باشند تا اعتبار خود را حفظ کنند و بدین سان میانجیها و حلقههای اتصال شهروندان و تصمیمگیران دولتی در تولید و مصرف جریانهای اطلاعات و تصاویر باشند که ریشه شکلگیری افکار عمومی و رای گیریها و تصمیم گیریهای سیاسی است.([xv])
8- رسانههای جهانی؛ عرصه اقتدارگرایی نوین سیاستمداران
جهانی شدن حوزه انتشار رسانههای نوین، چهره جدیدی از قدرت را به وجود آورده است که میتوان آن را چهره نامحسوس قدرت دانست. این امر غالباً از طریق دو عنصر سرعت و پیچیدگی ممکن گشته است. قدرت رسانهها برخلاف قدرت فیزیکی دارای آثار درازمدت و تدریجی است. آنها میتوانند با مطلوب جلوه دادن اوضاع، تصویر مردم از خود و جامعهشان را بهبود بخشند. به همین سان نیز قادرند مخالفتهای موجود داخلی با اقدامات فراملی تخفیف دهند. دسترسی بیشتر به رسانهها، دسترسی به قدرت بیشتر اقناع را نیز به همراه دارد. دیپلماسی رسانهای از این قدرت نامحسوس بهره میگیرد.([xvi])
به بیان کاستلز سیاست اطلاعاتی که عمدتا به وسیله دستکاری نمادها در فضای رسانهها اجرا میشود، با این جهان دائماً دگرگون شونده روابط قدرت بسیار متناسب است. بازیهای استراتژیک، نمایندگی سفارشی و رهبری شخصی جایگزین تقسیم بندی طبقاتی بسیج ایدئولوژیک و کنترل حزبی میشوند که ویژگی سیاست در عصر صنعتی بود.
از آنجا که سیاست به یک تئاتر تبدیل میشود و نهادهای سیاسی بیشتر به آژانسهای چانه زنی میمانند تا پایگاههای قدرت، شهروندان سراسر جهان به گونهای تدافعی واکنش نشان میدهند و به جای سپردن اراده خود به دست دولت برآنند تا از گزند آن در امان باشند. به یک معنا ، نظام سیاسی از قدرت تهی میشود، اما از نفوذ نه.([xvii])
رسانهها صاحبان قدرت نیستند. قدرت، به مثابه توانایی تحمیل رفتار، در شبکههای مبادله اطلاعات و به کارگیری ماهرانه نمادها نهفته است که کنشگران اجتماعی، نهادها و جنبشهای فرهنگی را از طریق نمادها، سخنگویان و تقویت کنندگان فکری به هم مرتبط میسازد. در درازمدت، واقعاً مهم نیست چه کسی بر سر قدرت است؛ زیرا توزیع نقشهای سیاسی گسترده و گردشی میشود. دیگر نخبگان قدرتمدار ثابتی وجود نخواهند داشت. در عوض نخبگانی که در طی دوره معمولاً کوتاهی صاحب قدرت شدهاند و از جایگاه سیاسی ممتازی برای دستیابی پایدارتر به منابع مادی و روابط اجتماعی برخوردار شدهاند، به وجود میآیند.
9- دیپلماسی رسانهای؛ تاثیرات متقابل رسانهها و سیاست خارجی
بسیاری از رهبران و مقامات رسمی هنوز با واقعیتهای نوین ارتباطات جهانی تطبیق نیافتهاند. کارشناسان سیاست خارجی، افسران اطلاعاتی، ماموران سری و دیپلماتها بسیاری از کارکردهای سنتی خود را به روزنامهنگاران و رسانهها واگذار کردهاند، بهویژه سخنگوها، دیپلماتهای رسانهای و کارشناسان ارتباطات به طور روزافزونی در جریانهای داخلی دولتهای خود نقشی تاثیرگذار یافتهاند و بیش از این اصطلاحاتی نظیر: «خبرگزاریها خبر میدهند» هم اینک از جمله استنادات قابل توجهی هستند که سیاستگذاران و سیاستمداران مکررا برای اعتبارسازی نزد افکار عمومی، به آن متوسل میشوند. اینک دیگر سیاست سازی و سیاستگذاری بدون به کارگیری رسانهها امکان پذیر نیست و رسانهها نیز نمیتوانند بدون همکاری حکومت به پوشش امور بینالمللی بپردازند.
رسانهها با انعکاس رویدادها و رساندن اطلاعات واقعی به مردم و نیز پالایش دیدگاههای عمومی در خصوص مسائل امور خارجه به شفاف سازی سناریوها کمک میکنند و با تجزیه و تحلیل دادهها و ارزیابی تصمیمات و اجرائیات نوعی تعامل را در سیاست خارجی کشورها ایجاد میکنند.([xviii])
رسانهها به مراتب نقش ابزار تبلیغات سیاسی دولتها را بازی کردهاند. آنها با دفاع از سیاست خارجی و با ارزشگذاری و ارزش سازی، القاء پیام و برجسته سازی، نسبت به مشروعیت بخشی به سیاستهای حکومتی و رساندن پیامهای دستاندرکاران دیپلماسی کشورها به افکار عمومی جهانی، نقش توجیهگر افکار عمومی را در عرصه سیاست خارجی ایفا مینمایند. در این نقش آنها اشاعه دهنده فرهنگ، عقاید ، آراء و تبلیغ کننده ایدئولوژی و ایدههای سیاست خارجی کشورها عمل میکنند.
گاهی رسانهها به جای ارائه اخبار به ارائه تحلیلها و تفاسیری میپردازند که بیشتر جنبه آگاهی همراه با آموزش برای مخاطبان جهانی دارند. رسانهها در این نقش به درک ابعاد مختلف موضوعات و جریانات سیاسی نزد مخاطبان ملی و فراملی خود اقدام میکنند.
رسانهها همچنین به عنوان نماینده نهادهای جامعه مدنی، سازمانهای غیردولتی، شرکتهای چندملیتی و افکار عمومی؛ نقش عمده در افزایش شفافیت موضوعات عرصه سیاست خارجی بازی میکنند. آنها چشمان ناظر گروههای فوق و ابزار اعمال فشار بر سیاستمداران به منظور پاسخگو کردن آنها هستند. برگزاری نشستهای خبری و کنفرانسهای مطبوعاتی به گونهای تاثیرگذار این زمینه را برای رسانهها فراهم میآورند.([xix])
10- دیپلماسی رسانهای؛ تعامل رسانهها و سیاست خارجی
اجرای سیاست خارجی دو مرحله مرتبط به هم را شامل میشود. مرحله اول مرحله سیاستگذاری است که در آن گزینههای سیاسی، موضع گیریها و تاکتیکها در چهارچوب محیط داخلی طرفهای ذیربط مورد بحث و بررسی قرار گرفته و درباره آنها تصمیمگیری میشود. مرحله دیگر یعنی تعامل و دیپلماسی، اجرای سیاستها در قبال بازیگران دیگر، معرفی مواضع و تقاضاهای تعیین شده در مرحله قبلی و جستجوی راه حلهایی از طریق مبادله، مذاکره و یا ترکیبی از هر دو را ایجاب میکند. رسانههای خبری جهانی هم درتصمیمگیریها و سیاستگذاری خارجی و هم در مراحل مختلف تعاملات دیپلماتیک تاثیر میگذارند.
در این میان، سوال اصلی این است که آیا «رسانههای مستقل» در قبال سیاست خارجی و روندهای دیپلماتیک به عنوان بازیگران کنترل کننده عمل میکنند یا ابزار پیشرفتهتری در اختیار مقامات دولتی هستند؟ یافتن پاسخ معتبر به این سوال، نگاهی دقیق به چالشهای ارتباطات جهانی میطلبد.
امروزه خبر هر جا که تولید و توسط هر کس که ساخته شود، قدرت میآفریند. نیومن بر اساس مطالعات تاریخی گسترده خود چنین نتیجه میگیرد که تکنولوژیهای رسانهای نوین، معادله قدرت را تغییر نداده است: «تکنولوژی رسانهها خیلی کم مورد بهره برداری روزنامه نگاران و رسانهها قرار میگیرد، درست به همان اندازه که در اختیار کسانی است که میتوانند استعداد خود را به منظور بهره برداری از اختراعات جدید به کار گیرند.»([xx]) بنابراین رسانهها، این تکنولوژیها را بیشتر به منظور تجهیز رهبران و مقامات سیاسی به ابزارهای نوین، به کار میگیرند تا اینکه به عنوان یک بازیگر مستقل نسبت به انتشار اطلاعات دیپلماتیک اقدام کنند.
در ادراک نقش رسانهها به دو عامل باید توجه ویژهای مبذول داشت:
1. رسانه از محیط تاثیر میپذیرد.
2. رسانه بر محیط تاثیر میگذارد.([xxi])
تحقیقات نشان دادهاند که ارتباطات جهانی نقشهای چندگانهای ایفا میکنند؛ زیرا در عین حال که دیپلماتها و مسئولان سیاست خارجی را مهار میکنند، فرصتها و مقدوراتی نیز برای پیشبرد مقاصدشان در اختیار آنان میگذارند. این محدودیتها و مقدورات هم در سیاستگذاری و هم در مراحل تعاملی سیاست خارجی ظاهر میشوند و تحولات چشمگیری بر رفتار رهبران سیاسی، مقامات رسمی، سفیران، ماموران اطلاعاتی و روزنامه نگاران بر جای میگذارند.
ارتباطات جهانی علاوه بر اینکه رهبران و مقامات رسمی را مهار میکند، فرصتها و امکاناتی نیز در اختیار آنها قرار میدهد تا اهداف خویش را به پیش ببرند.([xxii])
در عین حال، ارتباطات جهانی در دو موقعیت به بازیگری مستقل و قدرتمند تبدیل شدهاند:
1. هنگامی که مجریان برنامههای تلویزیون جهانی برجسته به صورت واسطههای سیاسی بینالمللی ظاهر میشوند.
2. در مواقع خلاء رهبری.
البته نمیتوان کاملا نتیجه گرفت که دولتها هیچ نفوذی بر رسانهها ندارند، دولتها هنوز رسانههای مهم را کنترل میکنند، رسانههایی برای خود دارند و وسایل تاثیرگذاری بر رسانهها را در اختیار دارند و نکته آخر این که صاحبان رسانهها بسیار احتیاط میکنند تا با دروازه بانان بازارهای بالقوه تعارض پیدا نکنند: وقتی دولت چین به دلیل دیدگاههای لیبرال شبکه استار تی.وی متعلق به روپرت مردوک، این شبکه را تنبیه کرد، شبکه استار مجبور شد این محدودیت جدید را بپذیرد و اخبار بی.بی.سی را از برنامه چین حذف کند و در شبکه اینترنت People’s Daily سرمایهگذاری کند.
اما اگر دولتها هنوز نفوذی بر رسانهها دارند، بیشتر قدرت خود را از دست دادهاند، مگر در آن دسته از رسانهها که تحت کنترل مستقیم دولتهای اقتدارگرا است. علاوه بر این، رسانهها مجبورند استقلال خود را کسب و حفظ کنند؛ زیرا این امر برای آنها عنصری کلیدی از اعتبارشان است ـ آن هم نه صرفاً با توجه به افکار عمومی، بلکه با توجه به تکثر صاحبان قدرت و سفارش دهندگان تبلیغات، زیرا صنعت تبلیغات ریشه اقتصادی کسب و کار رسانههاست. اگر یک رسانه به خصوص به طور قطعی به یک موضع سیاسی آشکار پیوسته باشد یا انواع به خصوصی از اطلاعات را مکتوم بگذارد، مخاطبان خود را محدود به اقلیت نسبتا کوچک خواهد ساخت و نخواهد توانست در بازار رسانهها سودی به دست آورد و نمیتواند از منافع متعدد جریانهای متکثر موجود بهرهگیری کند. از سوی دیگر، هر چه یک رسانه مستقلتر، وسیعتر و معتبرتر باشد، میتواند اطلاعات بیشتر و خریداران و فروشندگان بیشتری را از طیف وسیعتری به خود جلب کند. استقلال و حرفهایگری صرفا ایدئولوژیهای سودمند برای رسانهها نیستند: آنها تجارت خوبی محسوب میشوند. از جمله گاهی که فرصت مناسبی پیدا میشود امکان فروش این استقلال را به قیمت گزافتر فراهم میآورند. وقتی استقلال رسانهها به رسمیت شناخته میشود و هنگامی که دولت ملی استقلال رسانهها را به عنوان سند اصلی ویژگی دموکراتیک خود میپذیرد دایره کامل میشود: هر تلاشی برای محدود ساختن آزادی رسانهها هزینههای سیاسی نگینی به دنبال خواهد داشت، زیرا شهروندان که شاید چندان هم در بند دقت اخبار نباشند، شدیداً از امتیاز دریافت اطلاعات از منابعی که تابع دولت نباشند دفاع میکنند. به همین دلیل است که دولتهای اقتدارگرا بازنده جنگ بر سر رسانهها در عصر اطلاعات هستند.
امکان نشر اطلاعات و تصاویر از طریق ماهواره، نوارهای ویدیویی، یا اینترنت به طور چشمگیری گسترش یافته است چنانکه مسکوت گذاشتن یا سانسور اخبار در مراکز عمده شهرش کشورهای اقتدارگرا روز به روز دشوارتر میشود، به خصوص در مناطقی که نخبههای تحصیلکرده و جایگزینان احتمالی قدرت زندگی میکنند. به علاوه از آنجا که دولتهای سراسر جهان نیز میخواهند «جهانی شوند» و رسانههای جهانی دست افزار آنهاست، دولتها غالبا وارد مذاکره و توافق با نظامهای ارتباطی دوجانبه میشوند که حتی اگر آهسته و محتاطانه پیش رود نهایتاً سلطه آنها بر ارتباطات را تضعیف میکند.
به موازات جهانی شدن رسانهها در بسیاری از کشورها به لطف وجود تکنولوژیهای ارتباطی جدید مانند تکنولوژی ماهوارهای شرکتی، رشد خارقالعادهای نیز در رسانههای محلی، به ویژه در رادیو و تلویزیون کابلی به وجود آمده است. اکثر این رسانههای محلی که غالباً در امر برنامه سازی شرکت میکنند پیوند نیرومندی با دستههای به خصوصی از مخاطبان برقرار ساختهاند که دیدگاههای متعارف درباره رسانههای جمعی را نقض میکند. بدین ترتیب، این رسانهها از مجراهای سنتی کنترل دولتهای ملی ( خواه مستقیم ، خواه غیرمستقیم ) که در برابر شبکههای تلویزیونی و روزنامههای عمده قرار داشت میگریزند. خودمختاری سیاسی فزاینده رسانههای منطقهای و محلی که از تکنولوژیهای ارتباطی انعطاف پذیری استفاده میکنند به اندازه جهانی شدن رسانهها در شکل دادن به نگرشهای عمومی اهمیت دارند. همچنین این دو روند در بسیاری از موارد مثلاً وقتی شرکتهای رسانههای جهانی از سوی بازارهای کوچکتر خریداری میشوند و خاص بودن مخاطبان رسانههای محلی را میپذیرند با یکدیگر همسویی دارند.
ارتباطات کامپیوتری و سایبر نیز از کنترل دولتهای ملی میگریزند و عصر تازهای از ارتباطات فرامنطقهای را آغاز میکنند. ظاهراً اکثر دولتها از این چشم انداز به هراس افتادهاند. اجلاس سران جامعه اطلاعاتی ـ 2004 ـ در ژنو نمونه بارز این هراس و تلاش در جهت کنترل و نظارت دولتها بر فضای سایبر میباشد.
روی همرفته جهانی ـ محلی شدن رسانهها و ارتباطات سایبر به مثابه ملیتزدایی و دولتزدایی از اطلاعات است؛ دو روندی که در حال حاضر تفکیک ناپذیر هستند. با این همه، رابطه رسانهها و سیاست یک رابطه ساده و یک سویه نیست. بیانهای افراطی نظیر «اگر رسانه نباشد، جنگی نخواهد بود» به تاثیر و نفوذ بیش از حد رسانههای خبری اشاره دارند. از دیگر سو، موضع طرفداران نظریه تولید موافقت نیز افراطی است. بنابراین، با اینکه هر یک از این دو دسته نظریهها از لحاظ نظری و تجربی قوتهایی دارند و تا حدودی توضیحی قانع کننده در مورد اثر رسانهها بر سیاست میدهند، با این حال نیاز به نظریههایی احساس میشود که توضیحی بهتر از این رابطه ارائه کنند. در واقع، ما به نظریهای نیاز داریم که نخست به رابطه تعاملی- دو جانبه رسانههای خبری و سیاست اشاره کند و دوم شرایطی را که تحت آن ممکن است رسانهها بر سیاست تاثیر بگذارند، تعیین کند.
در واقع، باید گفت که رابطهای دو طرفه بین نخبگان دیپلمات و رسانهها وجود دارد. از سویی، هنگامی که بین نخبگان به قدر کافی در زمینه سیاست خارجی وفاق وجود دارد و سیاستهای حکومت از صراحت و قطعیت برخوردار است، رسانهها از آنها تاثیر میپذیرند. حال آنکه، هنگامی که بین نخبگان عدم وفاق به چشم میخورد و در سیاستها عدم قطعیت وجود دارد، احتمال تاثیر رسانهها بر نخبگان بیشتر خواهد بود.
برخی دستاندرکاران و دانشمندان چنین مدعی میشوند که رسانهها سیاست خارجی را هدایت میکنند و برخی دیگر ادعا میکنند که گروههای ذینفع آژانسهای دولتی را هدایت میکنند و این عوامل وزارتخانههای امور خارجه را به طور چشمگیری به دستگاههایی زائد تبدیل کرده است. این نظر به خوبی روشن میسازد که چگونه معنای کنونی مدیریت مسائل بی ثبات شدهاند.
اما یافتهها تحقیقهای عمیق در این زمینه نشان میدهند که:
1ـ تکنولوژیهای نوین ارتباطات و اطلاعات و ظهور رسانههایی با گستره جهانی، موجب تعطیلی وزارتخانههای امور خارجه نمیشوند، برعکس انفجار اطلاعات نیاز جوامع به منابع دارای اعتبار اطلاعاتی را افزایش میدهد. بنابراین، ماموریتهای دیپلماتیک با نقشی کلیدی در تولید اطلاعات معتبر برای تصمیمگیران داخلی ادامه خواهند یافت.
2ـ همین تکنولوژیها که موجبات شفافیت را فراهم میآورند، توسط دولتها به کار گرفته میشوند تا به نیازهای حمایتی، شناختی و ارتباطی آنها پاسخ گویند.
3ـ رسانههای نوین با اتکا به اینترنت و سازمانهای جهانی رسانهای، به گونهای جدی و افراطی، تعادل قدرت میان رسانهها و دولتها را دچار تحول کردهاند. دولتها با از دست دادن کنترل خود بر آژانسهای سیاستگذاری خبری و رسانهای، نوعی تمرین را آغاز میکنند که طی آن رهبری با قدرت بالا را از دست میدهند و در عین حال نیز آژانسهای خبری با بهرهگیری از تکنولوژیهای رسانهای ندرتاً قدرتی که در دستان روزنامهنگاران است را در راستای اهداف مقامات دولتی و سیاستمداران به کار میگیرند.
در حالی که حضور وزارتخانههای امور خارجه در تمامی رسانهها بسیار مهم و حیاتی شده است، اما تنها جنبههای کمی ارائه اطلاعات و تصویرسازی کافی نخواهند بود. دولتها مجبور خواهند شد در جریان ارائه اطلاعات و تصویرسازی از سیاست خارجی و دیپلماسی خود، برنامهریزی و طراحی منسجم و در عین حال کیفیت بالا را نیز لحاظ کنند.
11ـ نتیجهگیری
رهبران سیاسی، سیاستگذاران خارجی و استراتژیستهای طرحها و فرآیندهای دیپلماتیک سراسر جهان، به طور روزافزون به این نتیجه نائل آمده و میآیند که دیپلماسی رسانهای را به عنوان مهمترین بخش دیپلماسی عمومی و یک استراتژی ضروری، محوری، مقتضی، شایسته، قابل دستیابی و فوقالعاده برای قرن بیست و یکم انتخاب کنند. برای آنها آشکار شده است که فرهنگ و اطلاعات که از طریق رسانهها و ارتباطات جهانی قابلیت انتشار جهانی مییابند، ابزارهای اصلی دستیابی به موقعیت بینالمللی بهتر و حداکثرسازی منافع ملی هستند. آنها تاکید میکنند که در عصر رسانههای مبتنی بر ارتباطات و اطلاعات این نوع دیپلماسی برای موفقیت دولتها در صحنه بینالمللی لازم، ضروری و حیاتی شده است. دولتها به طور روزافزون شیفته دیپلماسی نوین میشوند که به آنها فرصت دنبال کردن اهداف دیپلماتیک مختلف به صورت همزمان را اهدا میکند و به طور مشخص همکاری و مشارکت مردم جهان را به منظور دستیابی به این اهداف جلب میکند.
دیپلماسی رسانهای خود را ابزاری با قابلیت بالا و به منظور نائل آمدن به جاه طلبیهای نوین بینالمللی معرفی میکند که ریسک خطر کمتری برای امنیت ملی به دنبال میآورد. این نوع دیپلماسی قابلیت و توانایی ترکیب جسارت و محافظهکاری را با هم دارد. همچنانکه بهرهبرداری از فرصتهای نوین و ترویج منافع ملی را بدون برانگیختن و ناخشنود ساختن سایر کشورها ممکن میسازد.
دیپلماسی جمعی در واقع اغلب با ایجاد روابطی هماهنگ، دوستانه و نزدیک با کشورها و به ویژه مردم آنها، تولید نیرو و همافزایی[5] میکند. با توجه به بسیاری از ملاحظات، این نوع دیپلماسی یکی از کم خطرناکترین راهها برای متعهد نمودن مخاطبان خارجی و نیز ساخت روابط قوی و پیمانهای طولانی مدت و پایدار با آنها و میان دولتهای آنها است. دیپلماسی رسانهای ضمن دستیابی با بهای ارزان از قابلیت بالایی برای طراحی چارچوب مذاکرات بینالمللی برخوردار و نقشی کلیدی در سیاستهای جهانی بازی میکند. در عصری که بهرهبرداری از نیروی نظامی در عین گران بهایی و با عدم تاثیر گذاری روبهرو است؛ دیپلماسی سایبر با حضور در قلب دیپلماسی عمومی، دیپلماسی ایدهآلی ارائه برای دستیابی به اهداف و منافع ملی فراهم میکند. این دیپلماسی، در کنشهای متقابل بینالمللی، توانایی و قابلیت مساوی را به همه دولتها اعطا میکند و به ویژه به بازیگران کوچکتر توان و ابزاری برای جبران تاخر قدرت سخت خود اعطا میکند.
دیپلماسی رسانهای هرلحظه بیش از لحظه پیش برای پیشرویهای سیاست خارجی و جریانهای دیپلماتیک غیرقابل اجتناب و حیاتی میشود و توان آن را دارد که در طولانی مدت، به موقعیت کانونی و محوری در جعبه ابزار دیپلماسی دست یابد. بسیاری از تصمیمگیران سیاست خارجی و طراحان فرآیندها و سناریوهای دیپلماتیک؛ به این دیپلماسی، به عنوان ابزاری برتر برای پیروزی بر قلبها و پوییدن راهی که دولتها برای دستیابی به اهداف خود بیشتر و بیشتر به آن وابسته میشوند، مینگرند. به این ترتیب، به طور روزافزونی استراتژی «پیروزی بر فکر و قلب ملتها» را جانشین استراتژی «پیروزی بر دولتها» میکنند.
از رسانهها متنفر نشویم؛ در هر جای دنیا و در هر ماموریت دیپلماتیکی که هستیم رسانه داشته باشیم و به رسانههای جهانی، ملی و محلی دسترسی. رسانهایهایی پویا شویم!
در فضای نوین دیپلماتیک، جهانیان شما را از طریق رسانهها و لینکهای شما میشناسد.
* رئیس انستیتو تحقیقات استراتژیک و بین المللی ارتباطات و رسانهها و عضو هیئت علمی دانشگاه.
[1]. Intelligence
[2]. Information
[3]. Open-Source
[4]. Transparency
[5]. Synergy
[i]. سیدمحمد کاظم پور، «چارچوبهای مفهومی و پژوهشی برای مطالعه سیاست خارجی»، تهران، انتشارات وزارت امور خارجه، تابستان 1383، ص 30.
[ii]. همان، صص 30 – 31.
[iii]. R.P. Bartston, “Modern Diplomacy”,London: Longman, 1997; H.G. Nicholson, “Diplomacy”, London: Oxford University Press, 1963.
[iv]. عبدلعلی قوام، «جهانی شدن و جهان سوم»، تهران: انتشارات وزارت امور خارجه، 1382، ص 89.
[v]. Joseph S. Nye, Jr, and William A Owens, “ America’s Information Edge “, Foreign affairs, 75, no. 2 , March/April 1996: 23 – 36.
[vi]. K. Hindell, “The Influence of The Media on Foreign Policy”, International Relations, 12, 1995, P. 73.
[vii]. یونس شکرخواه، «روزنامه نگاری سایبر»، تهران: انتشارات ثانیه، 1384، ص 164.
[viii]. حبیب ساسانی، «دیپلماسی ملی؛ کارآمد، کاربردی و متحول»، ویژه نامه منشور، شماره شصتم ، 25 اردیبهشت، 1384.
[ix]. مانوئل کاستلز، «عصر اطلاعات؛ قدرت هویت»، ترجمه حسین چاووشیان، تهران: انتشارات طرح نو، 1380، ص 377.
[x]. همان.
[xi]. همان، ص 551.
[xii]. همان، ص 376.
[xiii]. همان، ص 381.
[xiv]. همان، ص 382.
[xv]. همان، صص 378 - 379.
[xvi]. عبدالعلی قوام، پیشین، ص 90.
[xvii]. مانوئل کاستلز، پیشین.
[xviii]. مجموعه مقالات ارائه شده در سمینار رسانهای ایران و آلمان، تهران: وزات امور خارجه، 1380. ص 37.
[xix]. همان، ص 39.
[xx]. J. Neuman,Lights, Camera, War: Is Media Technology Driving International Politics”, New York: St martin’s Press, 1996, P. 8.
[xxi]. امیر محبیان، «جهانی شدن، رسانه و هنجارهای ملی»، مجموعه مقالات ارائه شده در سمینار رسانهای ایران و آلمان، وزات امور خارجه، تهران، 1380.
[xxii]. Eytan Gilboa, “Global Communication and Foreign Policy “,Journal of Communication, Dec. 2002 , Oxford Journals, UK.
رها خرازی آذر
رئیس انستیتو تحقیقات استراتژیک و بین المللی ارتباطات و رسانهها و عضو هیئت علمی دانشگاه.
بر گرفته از :وبگاه مرکز تحقیقات استراتژیک