دیپلماسی رسانهای؛ تصویر یا واقعیت
مقدمه
به نظر میرسد که در عصر حاضر دیپلماسی فربهتر از دیپلمات شده است. شاهد نوعی شکاف میان دیپلماسی و دیپلمات هستیم به ویژه در کشورهای در حال توسعه این شکاف مشهود است. در شرایط کنونی در مورد سیاست و دیپلماسی نمیتوان منطقةالفراغی قائل شود؛ زیرا امر سیاسی از حیطه حکومتداران خارج شده و در حوزههای شخصی افراد نیز وارد شده است. دیگر تلاش برای شکل دادن به انقلابات، سیاسی تلقی نمیشود بلکه برعکس گپ زدن دو نفر در زیرزمین یک خانه نیز ممکن است سیاسی تعبیر شود. از این منظر نوع سخن گفتن، نوع لباس پوشیدن، نوع آرایش کردن افراد نیز ممکن است سیاسی توصیف شود. بنابراین سیاست تمامی زوایای عمومی و شخصی جوامع را در بر گرفته است. تحت چنین شرایطی، سؤالی که مطرح میشود آن است که آیا دیپلماتها و سیاستمداران هم به همین اندازه توانستهاند رشد کنند؟ اگر پاسخ به این سؤال منفی است، در این صورت چگونه میتوان این خلأ را پر کرد؟
اگر بحث را از حالت نظری خارج کنیم و چارچوبی ارائه شود که در تحلیل وضعیت دیپلماسی رسانهای در وضعیت امروز هم بتواند کاربرد داشته باشد دو محور را باید قائل شد:
1- کشوری را که مورد بحث قرار میدهیم دارای چه نظام و چه سیاستی است. آیا کهن سیاست در آن حاکم است یا پیراسیاست – فراسیاست یا ابرسیاست، پسا سیاست و یا سیاست راستین؟ اینها همگی چهرههای مختلف سیاست هستند که هر کدام استلزامات و اقتضائات خاص خود را دارند.
2- آیا سیاست به معنای تدبیر منزل است؟ و یا اینکه کماکان به صورت سنتی به سیاست نگاه میکنیم؟ و یا اینکه به شرایطی رسیدهایم که سیاست زدایی میکنیم و یا وارد فضایی شدهایم که سیاست همه زوایای زندگی ما را در بر گرفته است و به تعبیر پست مدرنها به پست سیاست رسیدهایم و در آن فضا حرکت میکنیم. کدام یک از شرایط فوق در فضای کنونی جامعه ما حاکم است؟ بنابراین از هر منظری که به سیاست خارجی نگاه میکنیم از همان منظر نیز باید کنش و واکنش و کارکرد دیپلمات به یکدیگر و در نهایت دیپلماسی رسانهای را مورد بررسی و تحلیل قرار دهیم.
1- دیپلماسی رسانهای در عصر اطلاعات
تغییر و تحولات سریع و شگرفت عصر حاضر بیانگر آن است که ما در عصر دیجیتال و انقلاب اطلاعات و ارتباطات به سر میبریم. اگر در گذشته در بیابانی به دنبال برکه کوچکی از اطلاعات میگشتیم، امروز در اقیانوسی از اطلاعات شناوریم. اطلاعات، فاصلهها را از بین برده است، اطلاعات فشردگی زمان، مکان و فضا را برایمان به ارمغان آورده است. اطلاعات مایکرو فیزیک قدرت را به میکروفیزیک قدرت تبدیل کرده است. اطلاعات و ارتباطات کنونی مایکرو پولیتیک را تبدیل به میکروپولیتیک کرده است. با پدیدههای بسیار نوینی مواجه هستیم که این پدیده باعث شده است سیاست از حیطه سیاستمداران کهن و سنتی خارج شود. دیپلماسی از حیطه دیپلماتهای حرفهای خارج شود. بنابراین در آن فضا هم باید تکلیفمان را مشخص کنیم که بالاخره جزء چه گروهی هستیم. آیا جزء کسانی که به شدت گروه اول، ولی به هر حال داریم در این مسیر حرکت میکنیم و یا اینکه جزء کسانی هستیم که با پرداخت هزینههایی در این مسیر روانه شدهایم و کلیه هزینهها را پرداخت میکنیم و تمایل پیدا کردهایم که در این مسیر گام بگذاریم و پیش بریم و یا اینکه خرامان خرامان کنان و تفریح کنان در این مسیر گام برداشتهایم و یا اینکه تازه شروع کردهایم و تصمیم گرفتهایم که در این مسیر گام برداریم.
برآیند موارد فوق با این مسئله که دارای چه نوع نظام سیاسی هستیم موقعیت ما را مشخص میکند که در کجای این جغرافیای پهناور قرار گرفتهایم و آیا ما میتوانیم طرحی نو دراندازیم و از لاک سنتی خودمان بیرون بیاییم و دیپلماتمان را به همان فربگی دیپلماسی بکنیم یا اینکه کماکان در خم یک کوچه گرفتاریم و دیپلماسی رسانهای مفهوم و ایدهای است که با واقعیتهای جامعه ما فاصله دارد. شاید این مسأله چارچوبی برای ما ارائه کند که بتوانیم علمیتر و دافعیتر به بحث در مورد دیپلماسی رسانهای بپردازیم.
2- تسلط بر زبان رسانهها و دیپلماسی رسانهای
از منظر نظری میتوان از محاسن دیپلماسی رسانهای با نقل قولهایی سخن گفت. اما گاه در همان فضای دیپلماسی سنتی با مشکلات بسیار جدی مواجه هستیم. جمهوری اسلامی ایران با مشکلات جدی در سطح داخلی و به ویژه در سطح بینالمللی مواجه است و در عین حال عرصه بسیار گستردهای برای بازیگری برای دیپلماتهای کشور فراهم شده است. اینکه چقدر در این صحنهها دیپلماتهای ما موفق هستند و موقعیت خود را مرهون چه چیزی هستند و از سوی دیگر عدم موفقیتشان به چه چیزی ربط پیدا میکند بحثی آسیب شناسانه است که مجالی دیگر میطلبد.
در شرایط حاضر نمیتوانیم دیپلماسی را با شرایط خاص خودمان تعریف و محصور بکنیم. دیپلماسی فراسوی مرزها معنا پیدا میکند. در عرصه و ساحت سیاست خارجی و در مواجهه با بازیگرانی معنا پیدا میکند که در عرصه اطلاعاتی پیشرفته هستند و از لحاظ سیاسی نیز ممکن است نظامهایی باشند که بسیار متفاوت با آن چیزی باشد که امروز در جامعه و محیط پیرامون ما حاکم است. اما مسئولان نظام باید به ناچار دیپلماسی کشور را در تقابل و تعامل با این کشورها مطرح بکنند. از این منظر دیپلماسی یک ماهیت تبعی دارد. یعنی به تبعِ بازیگرانِ دیگر باید تلاش کرد که تحولات را در عرصه دیپلماتیک به وجود آورد. نمیتوان گفت که چون یک کشور پیشرفته نیستیم و دارای زیرساختهای قوی اطلاعاتی و ارتباطی نیستیم بنابراین کماکان در فضای دیپلماسی سنتی خود به سر ببریم و با این موضوع که سایر بازیگران جهانی در کدام عرصه گام برداشتهاند کاری نداریم. این در حالی است که اگر میخواهیم در ایران تعامل و تقابل منافع خود را پوشش دهیم و هویت خود را حفظ کنیم لاجرم باید در این عرصه گام برداریم و به سویی گام برداریم که بتوانیم شرایط لازم را پیدا بکنیم.
در این شرایط، ما تحولی دیگر را شاهد هستیم و آن گذار از دیپلماسی عمومی به دیپلماسی خصوصی است؛ یعنی هر بازیگر اجتماعی میتواند به نوعی در نقش یک دیپلمات نقش بازی کند و در فضای سیاسی کنونی تأثیرگذار باشد.
با بحثهای بسیار جدی و جدیدی در این فضا تحت عنوان سایبر دیپلماسی و تکنودیپلماسی مواجهیم که عمدتاً وامدار ابررسانههایی هستند که هم میتوانند یک فضای تخیلی و هم به تعبیر بودریار یک «فضای حاد واقعیت» را ایجاد کنند که کشورها و انسانها چیزی که واقعیت ندارد را واقعیت بپندارند. شرایطی که مرز بین حقیقت با غیرحقیقت، واقعیت و غیر واقعیت مخدوش بشود و انسانها در فضایی به سر ببرند که آن فضا ما به ازای بیرونی ندارد و در آن فضا میتوانند رفتارشان را به جهت گیری و تعاملات، دوست و دشمنشان ساماندهی کنند. در فضای تخیل و فضای نمادینی که رسانهها و ابررسانهها ایجاد میکنند انسانها، خوب و بد، زشت و زیبا، باید و نباید، دوست و دشمن و نوع رابطشان را تعریف میکنند. این فضایی است که میتوان گفت در این فضا رسانهها گفتمانساز شدهاند؛ یعنی نه تنها گفتمانها را تولید میکنند بلکه آنها را هژمونیک و اجتماعی میکنند، نشر میدهند و آنها را در شرایط تصمیمگیری و فقدان تصمیمگیری خاصی قرار میدهند. یعنی شرایطی که در آن فضای گفتمانی که ما را محصور کرده, تصمیماتی را نمیگیریم که مطلوب آن کسی است که آن گفتمان را بر ما محاط کرده است. تدبیری میکنیم یا تدبیری نمیکنیم که خواسته آن کسی است که این گفتمان را بر ما محاط کرده است. بنابراین آن گفتمان، منظر ما، تعقل ما، نوع نگرش ما را نسبت به جهان مشخص میکند و درون آن گفتمان به تعبیر لاکان ما «سوژهمند» میشویم. سوژهمندی ما مرهون آن فضای گفتمانی میشود که توسط ابررسانهها تولید میشود و در جوامعی مثل جامعه ما رسوب داده میشود. وقتی ما در آن فضا سوژهمند میشویم با آن زبان سخن میگویم و با آن چشم میبینیم. بنابراین اگر به تعبیر لاکان سوژه بدون زبان نمیتواند سوژه بشود، دیپلمات هم بدون مسلط شدن به زبان کنونی هرچه باشد دیگر دیپلمات نیست. پس سوژهمند شدن دیپلمات هم معنا و مفهومش این است که این دیپلمات باید بتواند به زبان رسانهها و ابررسانهها آشنایی داشته باشد و بتواند در این فضای گفتمانی تشخیص بدهد که چه نوع قدرتی رویش اعمال میشود و چگونه میتواند از گزند این قدرت مصون بماند و منافع خود را آنگونه ببیند که هست و مواضعی اتخاذ کند که منافع و مصالح جامعهاش را پوشش بدهد. در غیر این صورت گرفتار چنبره خشن و زمخت چنین قدرتی میشود که به تعبیر فوکو ابدان و اذهان انسانها را به تسخیر میکشد. انسانها را تبدیل به سوژهای میکند که آنگونه بیندیشند و آنگونه ببینند که چشم مسلط قدرت میخواهد. در این فضا ما شاهد آن هستیم که تغییر و تحولاتی در حال شکلگیری است و به یک معنا یک ژئوکالچر یا ژئوگفتمان که دارای جایگزین ژئوپولتیک هم میشود. یعنی فضایی ایجاد میشود که میتوانیم خارج از حوزه پولیتیک به حوزه سیاست فکر بکنیم. دیپلمات نباید محصور در حوزه پولیتیک بشود. بسیاری از ابزارهاست که خارج از حوزه پولیتیک به معنای سنتیاش معنا پیدا میکند که دیپلمات اگر بتواند آنها را تشخیص بدهد و به کار بگیرد میتواند در ذهن و رفتار مخاطبش تأثیر بگذارد.
کار دیپلمات این است که به تعبیر سنتی (دال) اعمال قدرت کند، اما قدرت گفتمانی باید اعمال کند نه قدرت کوفتمانی. دوران قدرت کوفتمانی گذشته است. قدرت نظامی کاملاً منتفی نیست اما به هر حال شاید آن چیزی که ماکیاولی میگفت و آن چیزی که پستمدرنها میگوید: قدرت بیشتر در استراتژیها نهفته باشد. اینکه چگونه با این برگهای اندک، دیپلمات بازی میکند. در دست بازیگران جهانی کارتها متفاوت است. طبیعی است که یک دیپلمات نمیتواند پای میز مذاکرهای بنشیند که همان اندازه کارت برای بازی کردن داشته باشد که یک دیپلمات آمریکایی و اروپایی دارد. اما هنر در آن است که با همان کارتهای اندک - با همان استراتژی که ماکیاولی اسمش را میگذارد قدرت – طوری بازی کند که بتواند حریف را کیش و مات بکند، نه اینکه کارتهای اندک را هم بگذارد روی میز و از دست بدهد. دیپلماتهای ما امروز باید یاد بگیرند که چگونه از روزنهها عبور کنند و چگونه از فرصتها استفاده بکند. در این راستا دیپلماتها باید از قدرت اقناع کنندگی و از قدرت اشباع کنندگی گفتمانها استفاده کند و از رسانهها در اشکال گوناگونش استفاده کنند تا بتواند در ذهن و رفتار رقیب تأثیرگذار باشند.
3- نتیجهگیری
در شرایطی به سر میبریم که مواد خام اطلاعات و اطلاعات آشکار[1] به شدت در حال جایگزینی به اطلاعات پنهان[2] است. زمانی بود که دولتها برای تصمیم و تدبیر خودشان نیازمند اطلاعات پنهان بودند اما امروز اطلاعات باز و آشکار - که از یک خاصیت آشکار بودن برخوردار است و به فراوانی در دسترس هست - مبنا قرار گرفته است و بر اساس همین اطلاعات، کشورها با یکدیگر در فضای دیپلماسی تعامل و تقابل میکنند. این فضا یک شفافیتی ایجاد میکند، فضایی که میتوان در آن ایجاد اعتمادزایی کرد. معمولاً در فضای اطلاعات پنهان، اعتمادها تحتالشعاع دیپلماسی زیرزمینی یا دیپلماسی که از مجاری خاص به دست میآید قرار میگیرند. اما فضای اطلاعات باز و آشکار، فضای شفافی است که میتون در آن راحتتر اعتمادسازی کرد. معنا و مفهومش این است که دولتها مستقل شدهاند. این فضا یک دنیای شفافی را به وجود آورده است که آن فضا موجبات اعتماد را فراهم میکند تا دیپلمات راحتتر بتواند سخن بگوید و راحتتر بتواند تأثیر بگذارد. ما در دنیایی به سر میبریم که تا حدود زیادی مرزها کدر شدهاند و آکتورها حالت جهانی پیدا کردهاند و فضای خاصی برای بازیگری دیپلماتیک و سیاسی فراهم شده که دیگر نمیتوان به شکل سنتی به دیپلماسی نگاه کرد. باید تلاش کرد که در دنیای رسانهها و ابررسانهها در این مسیر حرکت کرد و بتوانیم از فرصتهایی که در اختیارمان است در وادی سیاست خارجیمان کمک بگیریم تا بتوانیم در حل مشکلات در سطح منطقهای و بینالمللی با درایت بیشتر از ابزاری که عصر ما در اختیارمان قرار داده موفق باشیم.
محمدرضا تاجیک
عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی.
بر گرفته از : وبگاه مرکز تحقیقات استراتژیک